مرکز فرهنگی توحید (مسجد امیر المومنین زازران )شهرستان فلاورجان


خاک کوی دوست

مشعلی تابناک و فروزنده ، در یازدهم ذیقعده 336 هـ . ق در عکبرای بغداد پای هستی بر جهان گذارد و «محمد» نام وی گردید . از آنجا که پدر او شخصی پارسا و مذهبی بود و به تعلیم اشتغال داشت ، «ابن المعلم» لقب وی شده و پس از چندی «عکبری» و «بغدادی» دو لقب دیگر او گردید.
محمد دوران کودکی خود را با «بزرگی» می گذراند. فراست و تیزهوشی او خبر از گذشته ای پاک ، از خاندان خویش و آینده ای روشن در بغداد و جهان اسلام می داد . عشق و شور فراوان به تحصیل موجب شد که همراه پدر به بغداد رفته و فراگیری علم و دانش را آغاز کند . او از نشاط وافر و فرح بخش بسیاری در مطالعه برخوردار بود . عطر اخلاص در وجود محمد کار را بدانجا رسانید که در پنج سالگی برای او از ابن الیاس اجازه روایت گرفته اند و در حالی که هفت سال و چند ماه داشت از ابن سماک نقل روایت کرده است . وی فرزانه ای تلاشگر گردید به طوری که پیش از دوازده سالگی از برخی محدثان روایت اخذ کرده و از استاد خویش ، شیخ صدوق قبل از بیست سالگی حدیث شنیده است .

تحصیلات و استادان
«ابن معلم » سرو وجود خود را از چشمه ی دانش بغداد طراوت و شادابی بخشید و از محضر بیش از هفتاد نفر از بزرگان ، بهره ی علمی برد. از محضر مظفربن محمد، ابویاسر و ابن جنید اسکافی، «کلام و عقاید» آموخت و از درس حسین بن علی بصری و علی بن عیسی زمانی بهره جست . «فقه» را نزد جعفربن محمد بن قولویه فرا گرفت و از محضر ادیب و مو رخ چیره دست محمد بن عمران مرزبانی «علم روایت » آموخت . ابن حمزه طبری ، ابن داود قمی ، صفوان و شیخ صدوق دیگر اساتید «محمد» بودند که شهد شیرین دانش را در کام جان او ریختند .
در میان استادان وی عالمانی از شهرهای مختلف مانند قم ، کوفه ، بصره، ساری، طبرستان ، حلب، قزوین، بلخ ، مراغه و همدان دیده می شوند.

جهان اسلام در عصر «مفید»
از رحلت رسول الله (ص) حدود 300 سال می گذشت. در این مدت امامان و شیعیان تحت فشار بنی امیه و در خفقان خشن بنی عباس به سر می بردند . شکنجه های روحی و جسمی و اذیت و آزار خلفا و حکمرانان همچنان ادامه داشت تا اینکه در اواسط قرن چهارم هجری محدودیت شیعیان به مقدار قابل ملاحظه ای کاهش یافت .
خلفای فاطمی که شیعه ی اسماعیلی بودند در مصر دولت نیرومندی تشکیل دادند که با تشکیل این دولت ابهت و جلال دربار بغداد کاسته شد و از طرفی سیف الدوله حمدانی و امرای آن خاندان در شام حکومت می کردند که آنها نیز افتخار شیعی بودن را داشتند .
در کنار این دو ، غوریان ، صفاریان و طاهریان و از همه مهمتر دولت ، آل بویه که از شیعیان مخلص و فرزانه ی اهل بیت (ع) بودند ، در قسمتهایی از ایران و عراق قدرت یافتند.
دو سال پیش از ولادت شیخ مفید ، احمد معزالدوله با ورود خود به بغداد و تاسیس شاخه ای از حکومت آل بویه در این شهر، صفحه ی نوینی در تاریخ بغداد گشود . با این حرکت، فرصتی فراهم شد و شیعیان در پناه آل بویه از آزادی موجود بهره برده و عقاید خویش را نشر دادند.
سال 352 هـ .ق اولین عزاداری علنی شیعیان در عاشورا بر پا شد و در پی آن جشن عید غدیر ، روحی تازه در کالبد شیفتگان شیعی دمید. عزالدوله در 356 هجری به حکومت رسید و در 367 هـ .ق با ریاست عضد الدوله ، بغداد رونقی تازه یافت و شور ونشاط علمی قابل توجهی به دست آورد . شیخ مفید در این عصر می زیست و باتوجه به اوضاع ، از مقام و منزلتی بسیار برخوردار بود. به طوری که عضدالدوله به هنگام بیماری شیخ به دیدار او رفت و از وی عیادت کرد . شفاعت مفید در حق دیگران پذیرفته می شد و رهنمودهایش مورد قبول قرار می گرفت و این در حالی بود که بیش از 36 بهار از عمر پر برکت شیخ مفید نگذشته بود .
در این ایام مرجع قدرتمند و رهبر اندیشمند مسلمانان و شیعیان فرهیخته ، شیخ فرزانه ، شیخ مفید بود.

بر کرسی زعامت شیعه
با وفات عضد الدوله، طوفان حوادث بر پا شد و گرد و غبار دشمنی علیه شیعه بار دیگر پدید آمد . سال 372 هجری برخی دیگر از خاندان بویه به حکومت رسیدند و با روی کار آمدن قادر - خلیفه عباسی، در سال 381 هجری - خلافت عباسی تجدید حیات یافت و از نفوذ آل بویه کاسته شد . آشوبهای مذهبی ، فتنه انگیری عیاران، سخن سرایی قصه خوانان ، خطابه های واعظان بی سواد و آشوب طلبی سیاست پیشگان ، آتش فتنه را شعله ور تر می کرد و آن دوران را به عصری پر التهاب و روزگاری پر از پیکارهای عقیدتی جلوه گر می ساخت . اما تدبیر عالمانه و دقیق شیخ «مفید» که ریاست جهان شیعه را به عهده داشت - راه را بر کج روان بسته بود و وعده های دورغین «مدینه فاضله» توسط افراد منحرف را رسوا و برملا می ساخت .
بیرق مبارزه در سده ی چهارم به دست این دانشمند بصیر بود. وی با استفاده از چشمه ی پاک و زلال وحی ، دانش و معرفت اصیل را به ارمغان آورد، و تا بدانجا پیش رفت که هر گروهی از منحرفین که در مناظره با شیخ مفید شرکت کردند ساعتی بعد خاموشی خجالت برگزیدند و با سکوت عجز آلود خود، نشان افتخار و سربلندی را به دست شیخ سپردند. رساله های استوار، متین و دقیق وی و بیان اعتقادات شیعه با اسلوبی صحیح و کم نظیر، توفیقی افزون بود که رهبری شیعیان را برای شیخ مفید پربارتر می نمود .

در آینه نگاه اندیشمندان
شیخ طوسی ، سید شرف الدین عاملی ، علامه بحر العلوم ، قاضی نورالله شوشتری ، ابن شهرآشوب مازندارانی ، شیخ آقا بزرگ تهرانی ، حاج میرزا حسین نوری و بسیاری دیگر از سبز سیرتان اندیشمند و دانایان شیعه شیخ را مردی فقیه ، مولفی زبر دست و صاحب دویست کتاب صاحب فکری بلند و عالی دارای ذهن دقیق و قابل توجه دانسته اند. او را در دوری از خطا و گناه ، برخورداری از فقاهت و عدالت و بهره مندی از تیزهوشی و فضایل بسیار، کم نظیر شمرده اند. در بین دانشمندان اهل تسنن نیز شخیصتهایی چون ابن ندیم ، ابن جوزی ، ابن حجر عسقلانی و دیگران زبان به تمجید این فرزانه سپید سیرت گشوده اند او را پاسدار علم ، فروتن، دارای جایگاهی والا و صاحب نظر در فقه و کلام و روایت دانسته اند و از سویی دیگر ریاست امامیه را به او نسبت داده و بر مقام بس رفیع شیخ سر تعظیم فرود آورده اند.

معنویت «شیخ» و اخلاق «مفید»
اشتغالات اجتماعی و دل مشغولیهای تحصیلی و علمی ، شیخ را از فتوحات معنوی غافل نساخته بود. هر روز که می گذشت شکوفایی اخلاقی و عطر ملکوتی بر شاخسار وجود این فقیه فرهیخته بیشتر و افزون تر می گردید .
صدقات بسیار، خشوع وخضوع فراوان ، روزه ها و نمازهای بی شمار و ساده پوشی شیخ ، اثری ژرف در دیگان دوست و دشمن گذارده بود. همرنگی او با اقشار کم درآمد و فقیر جامعه و دوری گزیدن از دنیای فانی ، موجب آرامش نفس و اطمینان خاطر آن فرزانه ی والا گوهر شده بود. به طوری که رسیدن به تکامل و تهذیب نفس برای او آسان شده و ارجمندی شخصیت شیخ را پدید آورد. سخنان و دستورالعمل های شیخ نه تنها «نسخه ای کارآمد» بلکه « دارویی شفابخش » حساب می شد و نورانیتی ویژه با خود داشت . از تاثیر کلام شیخ و تربیت اخلاقی وی همین بس که « ابوالقاسم علی» فرزند شیخ، راه روشن و نورانی پدر را ادامه داده و صاحب شخصیت قابل توجهی در جامعه شیعی به حساب آمده است .

عرصه تدریس و تالیف
جاذبه فوق العاده و پشتکار فراوان شیخ مفید موجب جذب بسیاری به حوزه درس وی گردید و باعث تالیف آثاری گرانبها و ارزشمند شد .
این عالم فهیم و بلند همت با احاطه و تسلطی اندیشمندانه پای به میدان نبرد علمی، فرهنگی گذارد و با استفاده از مبانی علم کلام و اصول فقه، راهی هموار و روشن در بحث و استدلال بر روی شیعیان گشود.
از یک سو گروه بی شماری از دانشمندان مذاهب مختلف را تربیت نمود و مشعلهای فروزانی چون سید مرتضی، سید رضی، شیخ طوسی، نجاشی و دهها نفر دیگر را تحویل حوزه های علمی و دینی داد و از سوی دیگر قلم به دست گرفت و با این سلاح برق آسا و ژرف تحولی بهنگام ایجاد کرد .
اصول فقه را با سبکی شیوا و دلپذیر فراهم آورد . علم کلام را از غنای بیشتری برخوردار کرد و در اصول دین و عقاید ، موضوعات خاصی چون اثبات امامت امیرالمومنین علی (ع) را از قرآن به طور بسیار نفیس تدوین نمود.
قلم روان و دلپذیر این شیخ اندیشمند بود که غیبت امام زمان ( عج ) را زیبا توضیح داد و تاریخ زندگانی ائمه معصومین (ع) را در کتابهای گونانی - چون ارشاد و جُمُل - به رشته تحریر در آورد .
تاثیر بخشی و انسان سازی آثار مفید، محصول معجونهای معنوی چون اخلاص در نوشتار ، اطلاع از ادیان و مذاهب مختلف ، محوریت عقاید، توجه و تاثیر رهبری و فلسفه سیاسی در اسلام است . جامعیت این فرزانه سخت کوش به همراه عقل گرایی و استدلالات منطقی و شناخت مقتضیات زمان، جامه ی جاودانگی بر آثار وی پوشانید.

غروب نابهنگام ...
نخستین روزهای رمضان 413 هجری قمری آغاز شده بود که غبار غم سراسر دلهای پاک را فرا گرفت. شهر بغداد جامه ی سیاه به تن کرد و رودهای مصیبت و اندوه ، از گوشه و کنار سیل ماتم و عزا به سوی میدان شهر روانه ساخت. هشتاد هزار نفر سوگوار، اشک یتیمی ریخته و عاشورایی دیگر در ماه صیام پدید آمد. پیکر شیخ مفید بر دستان انبوه خلایق تشییع شد و همگان به امامت سید مرتضی بر او نماز گزاردند . ساعاتی بعد، بدن آن فرزانه آسمانی در کاظمین دفن شد.
... و امروز پس از قرنهای متمادی «مفید» هنوز «مفید» است . در معرکه آراء کلام وی ، خورشید مناظرات و آفتاب گفتگوهاست و فردا و فرداها از آن او و راهیان او خواهد بود.


زنده تاریخ
 
آیت الله مدرس در حافظه تاریخی ملت ما به عنوان الگوی سترگ و جاودانه پیوند دین و سیاست شناخته شده است و طرفه آن که به علت کم کاری دستگاه های مسئول فرهنگی و کم توجهی پژوهشگران علاقمند به او این نکته، مدرس به تدریج تبدیل به چهره ای سکولار می شود که فرا دینی عمل می کند و دین را در فعالیت های سیاسی خود دخالت نمی دهد! گویا از دیدگاه طرح کنندگان این شبهه، مدرس باید در مقام سیاست ورزی، جلوهائی از متافیزیک و عالم غیب را به تماشا می گذاشت تا این معنا را به آنان تفهیم کند که دین را در عرصه سیاست، دخیل می داند. بر اساس این رویکرد، ظاهرا رویکردهای مبتنی بر تدبیر و عقلانیت سیاسی که پیوسته با دین و شریعت قرین بوده اند، سیاست دینی تلقی نمی شود! ما در این یادمان تلاش کرده ایم ابعاد مختلف پیوند سیاستمداری و شریعتمداری را بازنمائی کنیم.
نکته دوم در شخصیت و سیره مدرس، همانا نفوذ سیاسی و صلابت اوست. مدرس با کسانی عهد سیاسی می بست و همکاری می کرد که بعضا سنخیتی با او نداشتند و حتی در برخی از برهه های تاریخ، در برابر او ایستاده بودند. این رویکرد مدرس شاید در بدو امر استفهاماتی را موجب گردد، لیکن با اندکی توجه به قدرت نفوذ مدرس و صلابت شخصیتی او در می یابیم که دیگران چگونه در برابر منطق و مکانت والای سیاسی و دینی وی، منقاد می گردیدند و این انقیاد نه به شکلی تحمیلی که قهراً محقق می شد. این شیوه منحصر به فرد و در خور پژوهش های عمیق و گسترده، نه چندان سهل است که اجرای آن در حیطه قدرت و توان روحی و معنوی هر کسی بگنجد. مردان دین و سیاست، گاه از چنان عظمت و رفعتی برخوردارند که بسیاری از افرادی که حتی نسبت هم با آنها ندارند، خواه ناخواه به صورت آلت فعل در جهت اهداف سیاسی آنان در می آیند و مدرس بی تردید یکی از شاخص ترین این چهره هاست.
نکته سوم که نسبت به موارد پیشین جنبه عام تری دارد و باید بدان توجه خاصی داشت، شناخت اندیشه سیاسی مدرس و شیوه سیاست ورزی اوست که در تاریخ معاصر ما کم نظیر است و علاقمندانی چون امام (ره) دارد. تلاش مستمر برای شناخت هستی، محیط پیرامونی و فعل و انفعالات سیاسی در ایران و جهان، بی شک در تکوین اندیشه سیاسی مدرس مؤثر بوده و یکی از رموز موفقیت وی در این عرصه محسوب می شود.علاوه بر جنبه معرفتی، حضور عینی مدرس در عرصه سیاست که پس از مشروطه به مدد تلاش مشروعه خواهان، به ویژه شهید شیخ فضل الله نوری، در قانونی کردن اصل الزام حضور چند طراز اول در مجلس، محقق شد؛ طبیعتا بر غنای اندیشه سیاسی او افزوده است.


کوچک بزرگ

« یادمان سالروز شهادت میرزا کوچک خان جنگلی (11 آذر 1300) »
بی تردید نهضت جنگل که در فاصله سال های 1293 تا 1300 ه . ش در گیلان روی داد، از مهم ترین وقایع تاریخ ایران در آغاز قرن حاضر است. بررسی این جنبش و به ویژه سلوک فکری و عملی رهبر آن، میرزا کوچک خان، به ویژه از این جنبه حایز اهمیت است که این نهضت در یکی از خطیر ترین برهه های تاریخ معاصر ایران شکل گرفت و با توجه به فشارهای طاقت سوزی که از سوی دول استعماری و استبداد داخلی بر آن وارد شد، توانست مردانه تاب بیاورد و از مسیر اصیل خویش که اسلام و ارزش های دینی بود، منحرف نشود. حق این است که تمامی نهضت های رهایی بخش در کشور ما و یا دست کم اکثریت قریب به اتفاق آن ها، پیوسته با رهبری و محوریت روحانیون شکل گرفته است؛ و از همین رو است که اندیشه های الحادی، در این سرزمین، دیر نمی پاید و توان مقابله با ریشه های سترگ اعتقادی مردم را که پیوسته از عالمان دل به حق سپرده و دنیا را پشت سر نهاده، بهره مند بوده اند، ندارد. نهضت جنگل در پیدایی و نیز رهبری، از حضور عالمانی هوشیار و فداکاری بهره جست که جز استقلال میهن، برقراری حکومت عدل بر اساس احکام قرآن و وحدت و یک رنگی قومیت ها و مردمان، هدف و آرزویی نداشتند.
میرزا که از غوغای عربده کشان بیگانه و ایادی آنان به جان آمده بود، به جنگل های سرزمین مادری خویش پناه برد تا در سایه آرامش دوری از جماعت روشن فکر و غرب زده، چاره بیندیشد. او که خود دست پرورده حوزه های شیعی بود، نیک می دانست که نجات جز در سایه احکام اسلام و قرآن و پیروی از ائمه معصومین:ممکن نیست؛ از این رو گام در جاده ای نهاد که سرافرازی او و ملتش را در پی داشت و حماسه فراموش شده عزت، حمیت و غیرت مردان را بار دیگر در گوش ناشنوای زمانه خویش فریاد کرد. او همچون مقتدای راستین خود حضرت اباعبدالله7، تکیه بر حق کرد و با یارانی قلیل در مقابل دشمنانی کثیر که از هر سو بر او و بر سرزمینش هجوم آورده بودند، ایستاد و سرانجام در آستان عشق، سرباخت.
سال 1298 ه . ق در خانه ی میرزا بزرگ، در محله ی “استاد سرا”ی رشت فرزندی دیده به جهان گشود که نامش را “یونس” نهادند. یونس پس از آن که خواندن و نوشتن را فرا گرفت، در سنین نوجوانی یا جوانی وارد حوزه علمیه رشت شد و به فراگیری علوم اسلامی مشغول شد. یونس سالیانی در مدرسه ی حاجی حسن واقع در صالح آباد و مدرسه جامع رشت به یادگیری ادبیات عرب، منطق، فقه و اصول پرداخت. و مدتی در یکی از حجره های طبقه اول مدرسه نایب الصدر، واقع در بازار زرکشان سکونت داشت. تحصیلات مقدماتی را تا تاریخ 1312 ه . ق در مدارس رشت به پایان رساند. استاد وی آیةالله سید عبدالوهاب صالح ضیاءبری ?1294 ـ 1357 ه . ق? مجتهد فرزانه ی صومعه سرا، جزو جوان ترین مجتهدان گیلان بود که در 28 سالگی به اجتهاد رسید و شاگرد آخوند خراسانی بود. وی تحت تأثیر افکار انقلابی استادش رهبری روحانیت رشت را در انقلاب مشروطه به عهده گرفت. یونس نیز تحت تأثیر افکار استاد از ابتدای نهضت مشروطه، به خیل مشروطه طلبان پیوست.
شاگرد استادسرا در حوزه های علمیه قزوین و تهران مشغول درس خارج فقه و اصول شد.
نخستین مجلس شورای ملی ایران در هجدهم شعبان 1324 ه . ق تشکیل شد، اما در سپیده دم 24 جمادی الاولی 1326 ه . ق. به دستور محمدعلی شاه به توپ بسته شد. رهبران مشروطه در تهران، از جمله آیةالله سید عبدالله بهبهانی و آیةالله سید محمد طباطبایی دستگیر شدند. بدین سان استبداد صغیر شکل گرفت و مراجع تقلید نجف فتوا به بازگرداندن مشروطه دادند.
مشروطه طلبان گیلان برای فتح تهران به سوی قزوین حرکت کردند. پیشتازان به فرماندهی یونس در بین راه منجیل تا قزوین بارها با قوای دولت درگیر شدند. در قزوین با رسیدن نیروهای کمکی، جنگ سختی در گرفت. یونس در جنگل های قزوین رشادت شایانی از خود نشان داد و سرانجام دروازه ی قزوین گشوده شد و مشروطه طلبان آماده حرکت به سوی تهران شدند.
سران مشروطه گیلان یونس را به عضویت کمیسیون جنگ انجمن ایالتی گیلان و ریاست مجاهدین گیلان منصوب نمودند. رزمندگان گیلانی به رهبری او در کرج و علی شاه عوض ?شهریار? با سربازان حکومت مرکزی به جنگ برخاستند. در پی نبردهای سهمگین، مشروطه طلبان گیلان پیروز شدند و در این هنگامه سپاه مشروطه طلب اصفهان نیز به نزدیک شهر تهران رسیدند. در 25 جمادی الآخر 1327 ه . ق مشروطه طلبان گیلان و اصفهان با تصرف تهران، به استبداد خاتمه دادند.
یونس از خلاف های برخی سران مشروطه طلب آزرده بود؛ از این رو به رشت بازگشت. نفوذ روشن فکران غربزده و فراماسون، فئودال ها و خان ها به میان سران و رهبران مشروطه و نیز ترور بیش از ده مجتهد طرفدار مشروطه مشروعه دست های پنهان در رهبری مشروطه را آشکار ساخت.
مجلس دوم شورای ملی که در اول ذی قعده 1327 ه . ق افتتاح شد، در جهت اصلاح ساختار اداری کشور قانون وضع کرد. مراجع تقلید نجف با ارسال پیام درصدد هدایت انقلاب برآمدند. یونس همراه شماری از مشروطه خواهان گیلان در گمش تپه به نبرد با شورشیان پرداخت. وی در این نبرد زخمی و اسیر شد. به دستور محمدعلی شاه قرار شد وی را طعمه ماهیان کنند. اما خداوند او را نجات داد.
یونس داخل قایقی که او را به وسط دریا می برد تا طعمه مرگ کند، آیه ی شریفه: ?... وَذَاالنّونِ إذ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ...? را خواند؛ همان آیه ای که موجب رهایی حضرت یونس پیامبر7 از شکم ماهی شد.
در پی تصمیم مجلس در استخدام چند مستشار مالی آمریکا، روسیه به دولت ایران هشدار داد که اگر دولت ایران آن ها را اخراج ننماید و تعهد ندهد که فقط از روسیه و انگلیس مستشار خارجی بگیرد، تهران را اشغال خواهد کرد.
مردم و مجلس به مخالفت با خواست روسیه برخاستند.
شهید شیخ محمد خیابانی و شهید آیةالله سید حسن مدرس0 با سخنرانی های پرشور نمایندگان را به مخالفت با پیشنهاد روس ها برانگیختند.
مردم تهران، تبریز و رشت به رهبری روحانیون، علیه این هشدار توخالی به پا خاستند. آخوند خراسانی فتوای جهاد صادر کرد و همراه صدها نفر از طلاب و استادان حوزه علمیه نجف برای دفاع از ایران آماده حرکت شد. مرگ مشکوک آخوند خراسانی در سپیده دم چهارشنبه 21 ذی حجه 1329 ه . ق. ـ‌ روزی که قرار بود برای دفاع از ایران در برابر روس ها به ایران بیاید ـ موجب تأخیر حرکت سپاه مشروطه طلب نجف شد. روحانیون ایرانی مقیم نجف آماده حرکت به سوی ایران شدند.
مجلس شورای ملی تعطیل گردید و صدها تن از رهبران مشروطه به دستور روس ها زندانی و تبعید شدند. یونس نیز به یزد تبعید شد، اما همراه شماری از تبعید شدگان هفت ماه در قم اقامت اجباری کرد و پس از آن به تهران تبعید شد.
سربازان روسی در انزلی، رشت و تبریز به کشتار مردم پرداختند. به دستور روس ها، آیةالله سید عبدالوهاب صالح ضیاء بری به پنج سال تبعید به خارج از کشور محکوم شد. شیخ الإسلام لنگرودی در رشت و ثقةالإسلام در تبریز، در محرم 1330 ه . ق. به دار آویخته شدند.
یونس در سال های 1330 تا 1333 ه . ق به دستور روس ها در تبعید به سر می برد و حق برگشت به زادگاهش را نداشت. وی در سال 1333 ه . ق مخفیانه به رشت بازگشت.

میرزا کوچک
یونس به میرزا کوچک مشهور بود. پدرش میرزا بزرگ نام داشت و به همین علت او را میرزا کوچک می خواندند. میرزا پس از بازگشت از تبعید، در اندیشه قیامی فراگیر بود. احمدشاه هنوز به سن قانونی نرسیده بود و نایب السلطنه به جای او حکومت می کرد. نایب السلطنه، نخست وزیر و بسیاری از وزیران و امرای حکومت، فراماسون و نوکر انگلیس بودند. فرمانروایان گیلان نیز تنها در اندیشه ی خوش گذرانی بودند و سربازان روسی که در پی اولتیماتوم، شمال ایران را اشغال کرده بودند، هنوز در این منطقه جای داشتند.
میرزا در صدد بود با گردآوری مجتهدان گیلانی در یک مبارزه با اشغالگران خارجی و دولت مستبد همه گیلانیان را به قیام فرا خواند. بدین منظور “هیأت اتحاد اسلام” را تشکیل داد. همه اعضای این هیأت روحانی بودند. آیةالله سید عبدالوهاب صالح ضیاء بری ریاست اتحاد اسلام را بر عهده داشت. بدین سان هسته اولیه نهضت جنگل در سال 1333 ه . ق، در نرگستان شکل گرفت. هیأت اتحاد اسلام مرامنامه ای در 9 ماده تصویب کرد تا بر اساس آن حکومت در دست نمایندگان مردم قرار گیرد.
دولت ایران تحت فشار روس ها به سرکوبی نهضت جنگل پرداخت. جنگلی ها در تلاش برای بیرون راندن اشغالگران روسی از کشور به دشمن تلفات سهمگین وارد ساختند. ایمان و شجاعت جنگلی ها سبب شد تا آن ها در درگیری ها پیروز شوند. دولت مرکزی با اطلاعیه های فراوان مردم را از پیوست به جنگلی ها و کمک به آن ها بر حذر داشت. روس ها نیز به وسیله اعلامیه به مردم گیلان اخطار کردند که از پشتیبانی جنگلی ها بپرهیزند.
نخستین نبرد سنگین جنگلی ها با قوای دولتی در 26 محرم 1335 ه . ق در کسما شکل گرفت. جنگلی ها دشمن را تار و مار ساختند.
روس ها پس از شکست قوای دولت ایران، تصمیم گرفتند علیه جنگلی ها وارد کارزار شوند. سیصد قزّاق روسی همراه پنجاه قزاق ایرانی با اسلحه و مهمات فراوان در ماکلوان با جنگلی ها درگیر شدند. در این نبرد نیز جنگلی ها پیروز شدند.
بامداد روز جمعه، شانزدهم رمضان 1338 ه . ق جنگلی ها وارد رشت ـ‌که انگلیسی ها از آن جا عقب نشینی کرده بودند ـ‌ شدند و حکومت جمهوری را در گیلان اعلام نمودند.
تأسیس حکومت جمهوری انقلابی در گیلان ثمره ی پربار مبارزات نهضت جنگل است. براساس توافق میرزا کوچک و روس ها، کمیته ای مرکب از جنگلی ها و روس ها اعضای کمیته ی انقلاب را تشکیل داد. میرزاکوچک سرکمیسر و کمیسر جنگ این کمیته انتخاب شد.
با کنار رفتن هیأت اتحاد اسلام از صحنه ی رهبری نهضت جنگل، کمونیست ها اندک اندک پست های کلیدی را در دست گرفتند. احسان الله خان دوست دار و خالوقربان که رهبری نظامی کُردهای نهضت جنگل را بر عهده داشتند، دارای افکار کمونیستی بودند. روس ها برخلاف توافق خود با میرزاکوچک در رشت به تبلیغات کمونیستی پرداختند. مردم متدین گیلان که تا پیش از تأسیس جمهوری انقلابی در گیلان با بذل جان، مال و فرزند از هیچ کوششی در کمک به نهضت جنگل دریغ نداشتند، با دیدن تبلیغات کمونیستی از حمایت نهضت جنگل دلسرد شدند.
مجتهدان گیلانی که بنیان گذار هیأت اتحاد اسلام و از رهبران نهضت جنگل بودند، خود را کنار کشیدند. صدها نفر از کمونیست های روسی به گیلان آمدند و به تبلیغات کمونیستی پرداختند. به دنبال اوج گیری تبلیغات کمونیستی در گیلان اقدامات خودسرانه روس ها و کمونیست های ایرانی در گیلان، و طرح نقشه ی ترور میرزا و دستگیری هم فکرانش، میرزا کوچک در روز جمعه 22 شوال 1338 ه . ق برابر با 18/4/1299 ه . ش. به نشان اعتراض به فومن رفت و اعلام کرد تا زمانی که جلو اقدام های کمونیست ها گرفته نشود، به رشت برنخواهد گشت.
میرزا کوچک در نامه هایی به رهبران کمونیست ها در شوروی، جنایت های کمونیست های ایرانی در گیلان و شرح کودتای آن ها را بازگفت. در یکی از این نامه ها ـ در تاریخ 15 ذی قعده 1338 ه . ق ـ آمده است:
“... مع الأسف تصوراتمان به عکس نتیجه داد. هنوز اطراف گیلان را قشون شاه پرست و عناصر مستبد احاطه دارند و هنوز قشون انگلیس از حدود گیلان خارج نشده و مسایل حیاتی بین ما و شما حل نگردیده است و با این احوال شما در رشت و انزلی به اختلاف، حتی به منازعه شروع نموده اید...
اگر این اقدامات شما دوام پیدا کند، ناچاریم به هر وسیله باشد به تمام احرار و سوسیالیست های دنیا حالی کنیم که وعده های شما همه اش پوچ و عاری از صحت و صداقت اند. به نام سوسیالیزم اعمالی را مرتکب شده اید که لایق قشون مستبد نیکلا و قشون سرمایه داری انگلیس است...”.
در سوم اسفند 1299 ه . ش، قزاقان ایرانی، به فرماندهی رضاخان از قزوین به تهران حمله بردند و پایتخت را تصرف کردند. کودتای سوم اسفند را انگلیسی ها طراحی و رهبری نمودند. سیدضیاء که تمایلات شدید انگلیسی داشت، به نخست وزیری و رضاخان به عنوان سردار سپه انتخاب شدند. میرزا کوچک در فومن به سر می برد. از جنگلی ها شمار اندکی باقی مانده بودند. گروهی از آن ها شهید، زخمی یا دستگیر شده، و بسیاری نیز رفاه را برگزیده، دست از مبارزه برداشتند. خالوقربان و حیدرخان عمو اوغلی در پی توطئه ای دیگر برای کشتن میرزا کوچک و به دست گرفتن قدرت بر آمدند، اما این بار میرزا پیش دستی کرد و توطئه را در نطفه خنثی نمود. از آن پس میرزا کوچک با تعداد انگشت شماری از یارانش به جنگل های انبوه گیلان پناه برد.
رضاخان با تمام قوا در پی سرکوبی نهضت جنگل بر آمد و رشت را از تصرف کردها بیرون آورد. خالوقربان خود را به رضاخان تسلیم کرد و درجه سرهنگی گرفت. رضاخان با همراهی نیروهایی که تاروپود جنگل را می شناختند و سالیانی در کنار میرزا کوچک بودند، برای دستگیری میرزاکوچک دست به کار شد.
پاییز 1300 ه . ش. یاران میرزا همچون برگ های خزان بر روی زمین ریخته بودند. میرزا بود و تنی چند از یاران وفادارش. در یکی از آخرین نامه های میرزا به دوستانش آمده است:
“إتّکای من و همراهانم به خداوند دادگری است که در بسیاری از این ممالک حفظم نمود... افسوس می خورم که مردم ایران مرده پرستند و هنوز قدر این جمعیت را نشناخته اند”.
تنهاترین سردار نخستین سال قرن چهاردهم هجری شمسی در سوگ یاران شهیدش چون ابر می گریست. او به یاد آخرین سردار شهیدش شیخ محمد خیابانی اشک می ریخت. میرزا در آذر 1300 ه . ش. به سوی کوه های خلخال به راه افتاد تا بتواند در آن جا دوستان قدیمی اش را گردآورد و دوباره قیام را آغاز نماید، اما برف بی امان می بارید. شلاق بادهای سرد کوه های بلند گیلان بر صورت رنج کشیده اش فرود می آمد. پیکر سردار جنگل در یازدهم آذر 1300 ه . ش در کوه های گیلوا در زیر برف و بوران یخ زده بود. ساعتی بعد به دستور خان طالش سرش را از تن جدا کردند و به رشت آوردند. خالوقربان، یار دیروز میرزا سر او را به تهران آورد و به رضاخان تسلیم نمود. سر میرزا در گورستان حسن آباد تهران دفن شد. پس از آن، یکی از یاران کوچک بزرگ مخفیانه سرش را به رشت آورد و در کنار پیکرش در “سلیمان داراب” رشت به خاک سپرد.

نتایج یک نظرسنجی جدید نشان می‌دهد

70 درصد آمریکایی‌ها پایبندی به برجام را در راستای منافع کشورشان می‌دانند

خبرگزاری فارس: 70 درصد آمریکایی‌ها پایبندی به برجام را در راستای منافع کشورشان می‌دانند

نتایج یک نظرسنجی جدید که برای اندیشکده بروکینگز انجام شده نشان می‌دهد اکثر مردم آمریکا پایبندی کشورشان به توافق هسته‌ای برجام را در راستای منافع امنیتی کشورشان می‌دانند.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری فارس، نتایج یک نظرسنجی جدید که برای اندیشکده بروکینگز انجام شده نشان می‌دهد اکثر مردم آمریکا پایبندی کشورشان به توافق هسته‌ای برجام را در راستای منافع امنیتی کشورشان می‌دانند.

55 درصد از افراد شرکت‌کننده در این نظرسنجی گفته‌اند تصور می‌کنند پایبندی ایران و آمریکا به مفاد توافق هسته‌ای برجام شانس ایران برای «ساخت سلاح‌های هسته‌ای» را کاهش می‌دهد. 70 درصد از مشارکت‌کنندگان هم پایبندی دو کشور به این توافق را در راستای منافع آمریکا در زمینه امنیت ملی ارزیابی کرده‌اند.

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا در یک سخنرانی ماه گذشته از تأیید پایبندی ایران به توافق هسته‌ای برجام خودداری کرده و تصمیم‌گیری درباره سرنوشت آن را به نمایندگان کنگره محول کرد. ش

شرکت‌کنندگان در نظرسنجی بروکینگز، در پاسخ به این سوال که آیا با تصمیم ترامپ درباره عدم صدور تأییدیه برای ایران موافقند، نظرات پراکنده‌ای ابراز کرده‌اند. 37 درصد گفته‌اند که با تصمیم ترامپ مخالفند، 35 درصد با آن موافقت کرده‌اند و 27 درصد پاسخ «نمی‌دانم» را انتخاب کرده‌اند.

نتایج این نظرسنجی همچنین حاکی است 63 درصد از افراد نمونه، با تصمیم ترامپ برای انتقال سفارت آمریکا از تل‌آویو به قدس مخالفند و 31 درصد از آن حمایت می‌کنند.


  0

جزییاتی از پرونده روانپزشکی شاه و پسرش در سیا

شنبه 11 آذر 1396 ساعت 07:56
در رابطه با دوره های افسردگی شاه، آیا هیچ گاه آنقدر شدید بوده است که به طور چشمگیری با کار رهبری وی تداخل داشته باشد؟
جزییاتی از پرونده روانپزشکی شاه و پسرش در سیا
به گزارش جهان نیوز، اسناد لانه ی جاسوسی نشان از آن دارد که شاه پرونده ی قطوری از مشکلات روانی و افسردگی های حاد داشته است که سازمان سیا این پرونده را نگهداری و تکمیل می کرده است. در یک سند سری – حساس، وزارت خارجه آمریکا از سفیر خواسته است که در تکمیل این پرونده به سازمان سیا کمک کند:

سرّی  حساس

 آقای سفیر عزیز

 از: وزارت امور خارجه  واشنگتن دی سی تاریخ : 10 اکتبر 1978  18 مهر 57

 به : جناب آقای ویلیام اچ سالیوان سفیر آمریکا  تهران اداری  غیر رسمی

 آقای سفیر عزیز

مؤلف نامه ضمیمه در کار تجدید پرونده روانپزشکی سیا (CIA) درمورد شاه می باشد و مایل است شما  با جواب دادن به سؤالات فهرست شده و افزودن هر گونه نظری که می خواهید به وی کمک کنید. اگر خواستید می توانید از طریق کانالهای SRF یا از طریق من جواب خود را ارائه دهید (من علاقه مند به جوابهایتان هستم. اگر راه قبلی را برگزیدید، ممکن است که درخواست کنید تا آنها را به من برسانند).

 جری پست همچنین دست اندر کار تحلیلهایی در مورد شاهزاده رضا خواهد بود و ما قصد داریم تا آخر اکتبر کارها را مرتب کنیم.

ارادتمند: هنری پرشت

 ضمیمه: سرّی  - حساس - لیست سؤالات

 6  اکتبر 1978 ،  14 مهر 57

 برای کمک به برآوردمان از وضع دماغی شاه در حال حاضر عکس العمل احتمالی وی، اگر جناب سفیر مبادرت به جواب سؤالات ورزند، بی فایده نخواهد بود.

1- در رابطه با دوره های افسردگی شاه، آیا هیچ گاه آنقدر شدید بوده است که به طور چشمگیری با کار رهبری وی تداخل داشته باشد؟ آیا نسبت به شرایط بی تناسب به نظر می رسید یا اینکه در قبال مشکلات سیاسی بی میلی و یأسهای متناسبی بودند؟ در این موقع چه اثراتی درتصمیم گیری های وی مشهوداست؟ آیا وی هیچ گاه دچار فلج بی تصمیمی می شود و یا میل پیدا می کند که تصمیماتی را که در غیر این صورت  احتمالاً خودش اتخاذ می کرد، به دیگران واگذارد؟

2-  چگونه خود را از این افسردگی بیرون می کشد؟ تصمیم گیری وی بعد از یک دوره افسردگی چگونه است، آیا به صورت مبالغه آمیزی قاطع می شود؟

3-  نقش همسر وی را توصیف کنید و به چه میزان شاه به او تکیه می کند.

4-  اظهار نظر درباره برنامه زمانی وی سودمند خواهد بود، در زمینه طرح تحویل یک ایران پا برجا و مدرن به فرزندش، آیا شواهدی دریافت شده است که وی برنامه اش را به تعویق انداخته باشد و احساس کرده باشد برای تحقق بخشیدن به اهداف خود باید مدت بیشتری اداره امور را در دست داشته باشد؟

جرالد ام. پست،  پزشک [1]

1- اسناد لانه ی جاسوسی، کتاب اول، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، صفحه 303.