سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرکز فرهنگی توحید (مسجد امیر المومنین زازران )شهرستان فلاورجان

بررسی ها حکایت از آن دارد که تنها سه فروند از صد فروند هواپیمای خریداری شده از ایرباس با شرایطی خاص انتخاب شده و به کشورمان منتقل خواهند شد؛ یک فروند که به تازگی وارد شده و در زمان عقد قرارداد میان کشورمان با ایرباس، هنوز در خط تولید قرار داشت و دو فروند ایرباس A330 که در پروسه انجام برخی مراحل انتقال قرار دارند.
 پروسه کوتاه مدت خرید و انتقال ایرباس A321 به کشورمان و پیوستن آن به ناوگان حمل و نقل هوایی کشورمان، در کنار حاشیه‌هایی که داشت، این نگرانی را به وجود آورد که مبادا پرنده‌های تازه وارد و گران قیمتی که به کشورمان راه می‌یابند، نو نباشند؟ ابهامی که حالا با انتشار خبری به اوج رسیده و نگرانی هایی را موجب شده است.
 
به گزارش «تابناک»؛ پس از آنکه شرکت کلمبیایی Avianca از خرید ایرباس A321 سفارشی خود صرف نظر کرد و منتظر پایان یافتن فرایند تولید این محصول نشد، مسئولان ایران ایر که پیشتر قرارداد خرید یکصد هواپیما با ایرباس را به امضا رسانده بودند، خواستار به خدمت گرفتن این هواپیما شده و موفق شدند، پیش از زمانی که انتظار می‌رفت، نخستین هواپیمای نو را به کشورمان بیاورند.

شیوه‌ای نتیجه بخش برای تحویل گرفتن سفارشات، آن هم زودتر از موعد مقرر که تکرار آن در دستور کار مسئولان کشورمان قرار گرفته و بنابراین، به زودی دو فروند هواپیمای ایرباس A330 که پیشتر به سفارش شرکت کلمبیایی یاد شده جهت انجام خدمت در برزیل تولید شده (اما فرایند خرید و تحویلشان نهایی نشده) بود، راهی میهنمان خواهند شد.
 
ایرباس A330
ایرباس A330
 
هواپیماهایی با سن حدود دو سال که برنامه ریزی انتقالشان به ایران موجب شده برخی رسانه های داخلی با انتشار اخباری با مضمون «خرید هواپیماهای مرجوعی» به پیشواز این اتفاق رفته و این شائبه را به وجود آورند که به جای هواپیماهای نو، قرار است چندین فروند هواپیمای مرجوعی به کشورمان منتقل شود؛ موضوعی که احتمالا برای کمتر کسی خوشایند خواهد بود.

این در حالی است که بررسی ها حکایت از آن دارد که تنها سه فروند از صد فروند هواپیمای خریداری شده از ایرباس با شرایطی خاص انتخاب شده و به کشورمان منتقل خواهند شد؛ یک فروند که به تازگی وارد شده و در زمان عقد قرارداد میان کشورمان با ایرباس، هنوز در خط تولید قرار داشت و دو فروند ایرباس A330 که در پروسه انجام برخی مراحل انتقال قرار دارند.

با این ملاحظه که هر سه هواپیمای یاد شده به سفارش شرکت کلمبیایی آویانکا تولید شده اند و هیچ کدام جز برای «پروازهای آزمایشی» از زمین برنخاسته‌اند. به عبارت بهتر، هیچ یک مورد استفاده قرار نگرفته‌اند و مشمول عبارت «نو» هستند، در حالی که برخی اخبار منتشره آنها را مرجوعی معرفی کرده است.
 
یکی از دو فروند ایرباس (ای 330) ساخته شده به سفارش شرکت کلمبیایی که در فرودگاه تروئل اسپانیا نگهداری می شد
یکی از دو فروند ایرباس (ای 330) ساخته شده به سفارش شرکت کلمبیایی که در فرودگاه تروئل اسپانیا نگهداری می شد
نکته قابل تأمل اینکه حتی این هواپیماها را مرجوعی نیز نمی‌توان خواند، چراکه جز پرنده تحویل شده به کشورمان در روزهای گذشته، دو پرنده دیگر هرگز به سفارش دهنده اولیه تحویل داده نشدند بلکه به دلیل فسخ قرارداد شرکت کلمبیایی با ایرباس، راهی اسپانیا شده و در فرودگاه «تروئل» در این کشور، نگهداری شدند.

این را تصاویری که پیشتر از زمینگیر شدن این غول های نو در اسپانیا به ثبت رسیده نیز می‌توان دریافت. وضعیتی که با توجه به فرسودگی ناوگان هواپیمایی کشورمان و تمایل به در اختیار گرفتن هواپیماهای کارآمد در زمانی سریع تر، به آن پایان داده و این دو محصول ایرباس را به کارگاه رنگ آمیزی (جهت درج نام و نشان هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران) و سپس به مسیر انجام پروازهای آزمایش منتقل کرده است.

در تازه ترین اتفاق در این خصوص، چند روز پیش یکی از این دو ایرباس راهی فرانسه شده تا مراحل پیش از تحویل به کشورمان را طی نماید. هواپیمایی که با کد EP-IHA در ایکائو رجیستر شده و به زودی به کشورمان تحویل خواهد شد؛ اتفاقی که به نظر می‌رسد، هم مسئولان ایران ایر را خرسند خواهند کرد و هم مدیران ایرباس را.
 
هواپیمای جت توروبوپراب (ای تی آر) که در مهرماه برای نمایش و انجام برخی پروازهای آزمایشی در مهرآباد فرود آمد
هواپیمای جت توروبوپراب (ای تی آر) که در مهرماه برای نمایش و انجام برخی پروازهای آزمایشی در مهرآباد فرود آمد
این در حالی است که ایرباس های سفارشی آویانکا تنها هواپیمایی نیستند که تا پیش از فرارسیدن نوروز 96 به کشورمان منتقل خواهند شد، بلکه از جمله قراردادهای منعقد شده برای خرید هواپیماهای نو، خرید حداقل 20 فروند از خانواده هواپیماهای منطقه ای با گنجایش کم از کمپانی ATR بوده که پیش بینی می‌شود سه فروند از آنها پیش از نوروز تحویل کشورمان خواهند شد.

محصولات شرکتی ایتالیایی-فرانسوی که با توجه به لغو مجوز برخی پرنده های آهنین در کشورمان از جمله ایران 140، نیاز فراوانی به حضورشان احساس می‌شد و بر این اساس، مقدمات انعقاد قرارداد برای خریدشان از مدت ها پیش شکل گرفت. از جمله ورود یک فروند هواپیمای ATR-72-600 در روزهای ابتدایی مهرماه امسال به فرودگاه مهرآباد تهران، جهت نمایش به مسئولان ایران‌ایر و انجام تعدادی پرواز آزمایشی به برخی از شهرهای ایران.

اتفاقی که پیرو آن خرید 20 فروند به صورت قطعی و 20 فروند به صورت اولویت محقق شد و سه فروند از این پرنده در مسیر آماده سازی برای تحویل به کشورمان تا پایان سال 95 قرار گرفت. هواپیماهایی که به نام ایران ایر در ایکائو رجیستر شده و پروازهای آزمایشی خود را در فرانسه طی می‌کنند تا آماده حضور در کشورمان شوند.
 
ماکت خارجی و تصویر کابین یکی از محصولات شرکت هواپیماسازی ATR و پرنده ای که هما خریداری کرده و به زودی تحویل کشورمان خواهد شد

برچسب ها: ایرباس ، ایران ایر ، سفارش ، آویانکا

 


طرح آمریکایی برای ربودن سردار سلیمانی
یکی از پژوهشگران موسسه آمریکن اینترپرایز پیشنهاد داده است دولت ترامپ سردار سلیمانی را برباید!مایکل روبین دلیل پیشنهاد خود را شکست هایی عنوان کرده که آمریکا به واسطه نقش آفرینی ایران و سردار سلیمانی متحمل شده است و تصور می کند برای این که شکست های آمریکا پایان یابد، حتی دست به آدم ربایی هم می زند.اعلام چنین پیشنهاد و طرحی از سوی یک اندیشکده معروف آمریکا، علاوه بر این که رفتارهای تروریستی این کشور را نشان می دهد، عمق درماندگی ایالات متحده در مقابل ایران را هم به اثبات می رساند، تا جایی که از سر استیصال می خواهد یک سردار سپاه اسلام را که توانسته است تروریست های تفکیری را به زانو در آورد بربایند.این مطلب در میزان منتشر شده است.

 

در نهایت باید گفت استعمار فرانو یک ابزار براندازی فرانو نیز هست. غرب با تحریم‌ها قصد داشت اقتصاد ایران را فلج کند اما نتوانست. ایران زخمی شد اما زمین نخورد. امروز با تسلط بر بازار ایران و از دور خارج کردن و به تعطیلی کشاندن صنایع کشور، می‌خواهند بلایی بر سر ایران بیاورند که با تحریم‌ها نتوانستند.
به گزارش مشرق، دکتر سیدیاسر جبرائیلی طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت:
 
چرا برخی کشورها در جهان قادرند ابررایانه تولید کنند و برخی دیگر توان ساخت ابتدایی‌ترین محصولات صنعتی را نیز ندارند و صرفا در ازای فروش منابع و ثروت‌های طبیعی خود و به شرط رضایت دسته اول، می‌توانند مصرف‌کننده این مصنوعات باشند؟ چگونه اقتصاد برخی کشورها «تک‌محصولی» می‌شود و فی‌المثل حتی برای تامین نیازهای اولیه خود، جز فروش نفت و گاز و مواد معدنی‌شان، محصول قابل اعتنای دیگری ندارند؟ چرا این وضعیت، به ندرت تغییر می‌یابد و اغلب، یک وضع مداوم است؟
 
لیبرال‌های ایرانی پاسخ‌های انحرافی متعددی به این پرسش‌ها داده‌اند. برخی سیاسیون لیبرال، پیشرفته بودن کشورهای صنعتی را ناشی از برتری هوش و استعداد و توانایی ذاتی این جوامع و عقب‌ماندگی دیگران را در ناتوانی و کم‌استعدادی خود آنها دانسته‌اند. سپهبد رزم‌آرا، نخست‌وزیر ایران در زمان محمدرضا شاه پهلوی معتقد بود ایرانی حتی قادر به ساختن لولهنگ (آفتابه گلی) نیست و یک کارخانه سیمان را نمی‌تواند اداره کند. یا مهندس اکبر ترکان، مشاور ارشد آقای حسن روحانی قائل است ایرانی فقط می‌تواند در تولید آبگوشت بزباش رقابت کند.
 
برخی دیگر چون سیدحسن تقی‌زاده، رضاخان پهلوی و محمد خاتمی، قائل به این بوده‌اند که برای رسیدن به توسعه اقتصادی «باید از فرق سر تا ناخن پا فرنگی شد» و «علاوه بر خرد و بینش غرب، باید منش غربی متناسب با این بینش را نیز پذیرفت تا توسعه بیاید» و معمولا نظریات‌شان در تلاش برای برهنگی فرهنگی و لیبرالیزه کردن نظام سیاسی عینیت یافته است.
 
در سوی دیگر، طیف وسیعی از چهره‌های آکادمیک لیبرال قائل به این هستند که رشد و پیشرفت اقتصادی غرب مرهون آزادسازی تجاری- مالی است و ایران نیز باید دست به آزادسازی اقتصاد خود زده و دولت در اقتصاد مداخله نکند. در نهایت لیبرال‌های عامی نیز می‌گویند جهان یک کارخانه بزرگ است که هر کشور و ملتی مامور به تولید کالایی است تا با دیگران مبادله کند و متقابلا نیازهای یکدیگر را برطرف کنند؛ سهم غربی‌ها در این کارخانه، فناوری و سهم ما، تولید نفت و گاز است و لذا به امور دیگر نیازی نیست و نباید بپردازیم.
اما تدقیق در تاریخ و مسیر پیشرفت کشورهای صنعتی به ما می‌گوید همه این بافته‌ها افسانه است.
 
در تمام این ادعاها عامدانه یا جاهلانه از نقشی که «دسترسی و تسلط بر بازار» در پیشرفت صنعتی دسته‌ای از کشورها و «محرومیت از بازار» در عقب‌راندگی و عقب‌ماندگی جمعی دیگر ایفا کرده، غفلت شده است. اهمیت بازار از یکسو در این است که حیات و ممات صنایع به دسترسی به آن بستگی دارد و اگر تولیدکننده‌ای نتواند تولیدات خود را در بازار به فروش برساند، ورشکستگی فرجام محتوم او است و از سوی دیگر، اگر دولت به صورت هوشمند، دست به گسترش جغرافیایی بازار برای تولیدکننده داخلی بزند و در مقابل، الزاماتی را در رابطه با کیفیت، فناوری و تعهدات ملی بر آن تحمیل کند، تولیدکننده می‌تواند با انباشت سرمایه حاصل از فروش بیشتر(صرفه ناشی از مقیاس)، فرآیند ارتقای فناوری و کیفیت را تسریع بخشد و کشور مادر را از مزایای این ارتقا بهره‌مند کند.
 
به گواه تاریخ، کشورهای پیشرفته غربی، در مراحل اولیه توسعه خود با تمام توان از بازار داخلی برابر کالاهای خارجی حراست و حفاظت کرده‌اند تا در انحصار تولیدکنندگان داخلی باشد. پس از پیشرفته شدن و آزادسازی تجاری نیز هرگاه دیده‌اند صنایع داخلی توان رقابت با کالای خارجی را ندارند و تولید داخلی متضرر می‌شود، به انواع محدودیت‌های تعرفه‌ای و غیرتعرفه‌ای متوسل شده‌اند تا از بازار خود برای تولیدات داخلی صیانت کنند. سیاست غربی‌ها در حمایت از تولید داخلی به صیانت از بازار محدود نشده و در مراحل اولیه پیشرفت به شکلی و پس از پیشرفته‌شدن نیز به گونه‌ای دیگر، شاهد تلاش این کشورها برای گسترش جغرافیایی بازار- فتح بازارهای خارجی برای تولیدات داخلی- هستیم.
 
با تمرکز بر مساله «صیانت از بازار»، می‌توان تاریخ اقتصاد سیاسی کشورهای پیشرفته را به 2 دوره صیانت سنتی و صیانت مدرن از بازار تقسیم کرد. علاوه بر این، می‌توان 2 دوره بازارگشایی سنتی و بازارگشایی مدرن را نیز در تاریخ شناسایی کرد که کاملا با نوع سیاست صیانتی، تلاقی و تناسب دارد. یعنی دوره صیانت سنتی با بازارگشایی سنتی و دوره صیانت مدرن با بازارگشایی مدرن متلاقی است.
 
1- صیانت سنتی از بازار و بازارگشایی سنتی
 
صیانت سنتی از بازار برای تولیدکنندگان داخلی عمدتا ناظر به اعمال محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های تعرفه‌ای و تجاری است. در این دوره، کشورها یا تعرفه‌های سنگین برای واردات کالاهای خارجی وضع می‌کردند تا قیمت واردات افزایش یافته، خرید آن کالاها برای مصرف‌کنندگان داخلی مقرون به صرفه نباشد و طبیعتا به سمت خرید کالای داخلی هدایت شوند،‌ یا اساسا قوانینی برای ممنوعیت تجارت‌های خاص به نفع صنایع داخلی اعمال می‌کردند.
 
انگلیس تا سال 1845 بیشترین سطح تعرفه گمرکی را در کل اروپا داشت و اجازه نداد بازار داخلی‌اش در اختیار تولیدکنندگان خارجی قرار گیرد. امروز در قرن 21، روزنامه انگلیسی گاردین ابایی ندارد از اینکه آشکارا بنویسد: ‌«یک چیز درباره تاریخ تجارت کاملا روشن است؛‌ حمایت از تولید داخلی شما را ثروتمند می‌کند. انقلاب صنعتی برآمده از حمایت‌گرایی بود. برای مثال، سال 1699 ما واردات پشم از ایرلند را ممنوع کردیم؛ در 1700‌ واردات کتان از هند را منع کردیم.
برای حمایت از صنایع نوزاد خود،‌ ما تقریبا بر واردات همه کالاهای صنعتی،‌ تعرفه‌های وحشیانه‌ای را وضع کردیم».(1)
 
انگلیس تبدیل به بزرگ‌ترین قدرت دریایی جهان در قرون 18 و 19 شد به این دلیل که از همه ابزارهای ممکن برای حمایت از صنعت کشتی‌سازی و مهندسی دریایی خود بهره برد. این ایام که مدیران صنعت کشتی‌سازی ایران به دلیل واگذاری پروژه‌های کشتی‌سازی به بیگانگان توسط دولت یازدهم، در مقابل دوربین اشک می‌ریزند، بازخوانی این واقعیات تاریخی ضروری و آموزنده است که انگلیس نه‌تنها کشتی وارد نکرد، بلکه تجارت هر کشور دیگری با انگلیس را مشروط به استفاده از کشتی انگلیسی کرد. برای نمونه،‌ سال 1651 با تصویب قانون دریانوردی مقرر کردند تمام کالاهایی که به انگلستان وارد می‌شود، صرفا با کشتی انگلیسی حمل و همچنین تمام تجارت میان انگلستان و مستعمرات، منحصرا با کشتی‌های انگلیسی انجام شود. 12 سال بعد این قانون را توسعه دادند و صادرات تمام مستعمرات به اروپا را نیز مشروط به استفاده از کشتی‌های انگلیسی کردند.
 
در آمریکا نیز اساسا جرقه جنگ انقلابی آمریکا(American Revolutionary War) که منجر به استقلال ایالات آمریکای شمالی از استعمار انگلیس و تشکیل ایالات متحده آمریکا شد، با قیام برای صیانت از بازار داخلی در مقابل کالاهای انگلیسی آغاز شد. 16 دسامبر 1773 بومیان آمریکایی در دفاع از چایکاران داخلی، به کشتی حامل چای کمپانی هند شرقی در بندر بوستون یورش بردند. کارتن‌های چای را به دریا ریختند و کشتی را غرق کردند.
 
این رویداد که به «جنبش چای» موسوم شد، طی چند سال اوج گرفت و جنگ انقلابی آمریکا در سال 1775 میان 13 ایالت آمریکای شمالی و انگلیس را رقم زد. اینگونه بود که در نهایت چهارم جولای 1776 این 13 ایالت پیروز شده و از امپراتوری بریتانیا اعلام استقلال کردند.
 
پس از تشکیل نخستین دولت ایالات متحده آمریکا،‌ «الکساندر همیلتون» به عنوان یکی از بنیانگذاران ایالات متحده بر کرسی وزارت خزانه‌داری تکیه زد و مامور تهیه گزارشی درباره وضعیت اقتصادی آمریکا شد. حاصل کار او پنجم دسامبر 1791 در گزارشی با عنوان «گزارش مصنوعات» (Report on Manufactures) منتشر شد که قلب گزارش، این پاراگراف است: «صنایع نوتاسیس باید از رقابت و تهاجم تولیدکنندگان خارجی محافظت شوند. تا وقتی کارخانجات داخلی بزرگ و قوی شوند، دولت باید با افزایش حقوق گمرکی از آنها حمایت کند. زمانی که صنعت داخلی توسعه کافی یافت، هزینه متوسط تولیدات پایین آمد و تولیدکنندگان از صرفه‌های ناشی از مقیاس برخوردار شدند، دولت می‌تواند در آن بخش، تجارت آزاد پیشه کند تا بر اثر رقابت میان تولیدکنندگان داخلی و خارجی، قیمت‌ها پایین بیاید و قیمت اجناس و خدمات بالا برود».(2)
 
همیلتون معتقد بود: «نه‌تنها ثروت، بلکه استقلال و امنیت یک کشور در گرو موفقیت تولیدکنندگان آن است... استقلال سیاسی آمریکا نمی‌تواند بدون استقلال اقتصادی حاصل شود».(3) 
 
نخستین موج حمایت‌گرایی گسترده از تولیدات آمریکایی، سال 1828 آغاز شد و میانگین تعرفه‌ها به 49 درصد افزایش یافت و در دهه‌های بعد، این سیاست به صورت جدی دنبال شد تا هدف ترسیم شده همیلتون محقق شود. «پاتریک بوکانان»، مورخ شهیر اقتصاد سیاسی درباره تاریخ پیشرفت آمریکا می‌نویسد:‌ «ایالات متحده پشت دیوار تعرفه‌ای ساخته شده توسط جورج واشنگتن، همیلتون، لینکلن و رؤسای‌جمهور جمهوری‌خواهی که این کار را تداوم دادند، صرفا طی یک قرن از یک جمهوی ساحلی ارضی به بزرگ‌ترین قدرت صنعتی جهان تبدیل شد. چنین سیاست موفقی به حمایت‌گرایی از تولیدات داخلی معروف است که امروز ناپسند قلمداد می‌شود».
 
مصادیق و شواهدی اینچنین درباره تاریخ اقتصاد سیاسی کشورهای پیشرفته امروزی فراوان است و کتاب‌ها در این‌باره نوشته شده و می‌تواند نوشته شود،‌ به گونه‌ای که هیچ کشور پیشرفته امروزی را نمی‌توان نام برد که پیشرفت خود را مدیون حمایت هوشمند از تولیدات داخلی خود نباشد.
 
در کنار صیانت سنتی از بازار، ما شاهد یک دوره بازارگشایی سنتی توسط بسیاری از کشورهای پیشرفته امروزی نیز هستیم. انگلیس، هلند، فرانسه، آلمان، ایتالیا،‌ پرتغال، اسپانیا، دانمارک و... در دوران موسوم به استعمار کهنه در قرون 16 و 17، پس از اشغال مستقیم یک مستعمره، اولین نهادی که به تصرف خود درمی‌آوردند، بازار آن مستعمره بود. مشهور است کمپانی هند شرقی سال 1717 یک فرمان سلطنتی از فرمانروای گورکانی در هند دریافت کرد که این کمپانی را از پرداخت عوارض واردات کالا به بنگال معاف می‌کرد. اینگونه بود که بنگال، قلب صنعت نساجی هند که باعث شده بود این کشور 23 درصد منسوجات جهان را تولید و به اروپا و آفریقا و آسیا صادر کند، ویران شد. سال 1757(دقیقا در عرض 40 سال) انگلیس کنترل بنگال را کاملا به دست گرفت و این «صنعت‌زدایی» تحمیل شده به هند، شهرهای سابقا ثروتمند این کشور را تبدیل به ویرانه‌های فقر کرد.
 
استعمارگران تقریبا به هر کشوری پا گذاشتند، یکی از نخستین گام‌های‌شان تحمیل تعرفه‌های پایین برای صادرات کالاهای خود به بازار آن بود. وقتی صنایع کشور مستعمره به سبب تقدیم بازارش به بیگانه، به نابودی کشیده می‌شد، آن کشور طبیعتا مجبور بود کالاهای مورد نیاز خود را وارد کند و برای این واردات، لاجرم باید کالایی صادر می‌کرد که در بازار خارجی تقاضا داشت و آن چیزی نبود جز مواد خام و معدنی که استعمارگر برای تولید مصنوعات صنعتی نیازمند بود. اینگونه بود که اقتصاد برخی کشورها در جهان تک‌محصولی شد.
 
در این میان، چون خریدار نیز محدود بود و اصطلاحا انحصار داشت، قیمت نیز توسط او تعیین می‌شد و اینگونه بود که باارزش‌ترین دارایی‌های ملت‌ها به ثمن بخس به تاراج رفت. ماجرا به صادرات مواد خام و واردات کالاهای صنعتی متوقف نشد. این روند یک چرخه وابستگی و عقب‌ماندگی در کشورهای مستعمره ایجاد و در مقابل، استعمارگران را روز به روز توانگرتر و ثروتمندتر کرد.
 
مع‌الاسف، پایه‌های صنعت‌زدایی از ایران و سوق یافتن کشور ما به سمت اقتصاد تک‌محصولی نیز در عصر قاجار به همین سیاق گذاشته شد. با انعقاد عهدنامه‌های گلستان و ترکمنچای با روسیه و عهدنامه تجاری با انگلیس، تعرفه‌هایی در حد 5، 3 و 5/1 درصد بر ایران تحمیل شد. کشورهای دیگر نیز با استناد به اصل کامله‌الوداد، خواستار همین میزان تعرفه برای صادرات کالاهای خود به ایران شدند و در زمان اندکی بازار ما به تصرف خارجی‌ها درآمد؛ توازن تجاری ایران و بیگانگان برهم خورد، سیل کالاهای اروپایی روانه ایران شد و صنایع داخلی ما را فلج کرد.
 
از جمله نخستین صنایعی که در ایران شکل گرفته بود، صنعت نساجی بود که در زمان سلطنت «ناصرالدین شاه» با تاسیس کارخانه‌ای توسط «مرتضی قلی‌خان صنیع‌الدوله» در خیابان لاله‌زار آغاز شد اما پیرو قراردادهای تحمیلی و حذف حقوق گمرکی، منسوجات انگلیسی با تعرفه‌های پایین به بازار ایران سرازیر شد و در عرض 2 سال، ‌کارخانه صنیع‌الدوله را به تعطیلی کشاند.
 
امتیاز بانک شاهنشاهی، بانک استقراضی، تلگراف هند و اروپا، کشتیرانی در کارون، تأسیس قزاقخانه، شیلات خزر، انحصار دخانیات و... عمدتاً به روس و انگلیس اعطا شد و ایران را تا مرز استعمار کامل پیش برد. اگر در این دوره شاهد قیام علما علیه امتیازات استعماری به بیگانگان هستیم و فی‌المثل آیت‌الله العظمی میرزای‌شیرازی در واکنش به واگذاری امتیاز توتون و تنباکو به انگلیس، استعمال دخانیات را در حکم محاربه با امام زمان(عج)‌ می‌داند،‌ از این روست که علما خطر استعمارزدگی کشور را حس کرده‌اند و نسبت به عواقب آن واقفند. هرچند امتیاز تنباکو پیرو فتوای میرزای‌شیرازی لغو شد‌ اما اسلام خارج از ساختار قدرت قرار داشت و آنگونه که در شرایط حاکمیت سیاسی می‌تواند- جز در مواردی اینگونه معدود- نتوانست از منابع کشور صیانت کرده و پروژه پیشرفت را در ایران آغاز کند.
 
پیرو تسلط بیگانگان بر بازار ایران و نابودی صنایع داخلی، ابتدا با خروج نقدینه و مسکوکات طلا، ‌نقره و جواهرات، منابع مالی واردات تامین می‌شد اما با کاهش شدید آنها کشور تا آستانه اِفلاس پیش رفت. تحلیل قدرت تولید،‌ طبیعتا افت شدید ارزش پول ایران را نیز در پی داشت. تومان ایران که در زمان شاه‌طهماسب صفوی 10 برابر پوند انگلیس بود، در زمان فتحعلی‌شاه و محمدشاه قاجار 2 برابر پوند شد و اواخر دوره قاجار یعنی زمان مظفرالدین شاه، هر تومان یک‌پنجم پوند بود.
 
وقتی حکومت ایران به دست دیکتاتورهای دست‌نشانده پهلوی می‌افتد، شاهد گذار از استعمار کهنه به استعمار نو هستیم، یعنی اگر در دوران قاجار استعمارگران با حمله و سلطه نظامی، مصنوعات خود را به بازار ایران تحمیل کرده و خزانه قاجار را خالی می‌کردند، در دوران پهلوی صاحب یک همکار و شریک در ایران شدند و همان روند استعماری را ادامه دادند، منتها در دوره پهلوی و استعمار نو، خزاین نفتی ایران جای مسکوکات و جواهرات را گرفت؛ نفت صادر و همه مایحتاج ایران وارد شد.
 
انقلاب اسلامی و عینیت یافتن اسلام سیاسی در ساختار قدرت، ایران را از این وضع خارج کرد. رویکرد انقلاب اسلامی به پیشرفت از یکسو و وقوع جنگ تحمیلی و اعمال تحریم‌های گسترده از سوی دیگر، روند صنعت‌زدایی استعماری (De Industrialization) در ایران را متوقف کرد و به‌رغم شرایط جنگی، روند صنعتی شدن آغاز شد. امروز تنها بعد از 38 سال، وضع ایران با کشورهای همسطح و همنوع خود در دوره پهلوی به هیچ‌وجه قابل مقایسه نیست. عضویت در باشگاه فناوری هسته‌ای جهان، رتبه اول فناوری هوا و فضا در منطقه غرب آسیا و رتبه 19 در جهان، رتبه اول بیوتکنولوژی در میان کشورهای اسلامی و رتبه 23 جهان، رتبه اول علم شیمی در منطقه و رتبه 13 جهان، رتبه ششم نانوفناوری در جهان، قدرت نظامی و موشکی کم‌نظیر و دستاوردهای متعدد در حوزه اختراعات و اکتشافات، ایران را تبدیل به یک قدرت علمی، اقتصادی و نظامی کرده است.
 
امروز استعمار کهنه تقریبا وجود ندارد، یعنی مستعمره‌ای را نمی‌توان شناسایی کرد که توسط حاکم نظامی منصوب دولت استعمارگر اداره شود. استعمار نو در کشورهای حاشیه خلیج‌فارس تداوم دارد. دیکتاتورهای دست‌نشانده عربی نقش همان حکام نظامی در عصر استعمار کهنه را ایفا می‌کنند؛ بازارشان در تسخیر بیگانگان است و نفت می‌فروشند و همه مایحتاج‌شان را وارد می‌کنند. نفت که تمام شد، دقیقا مانند زمانی که خزانه قاجار خالی شد، کشور دچار قحطی و افلاس خواهد شد.
 
اما نوع جدیدی از استعمار برای تسخیر بازار و بلعیدن منابع کشورها نیز وجود دارد که عاملان واسط آن، نه حاکمان نظامی و نه دیکتاتورهای دست‌نشانده و همکار که «نخبگان فراملیتی نئولیبرال» هستند. این نوع استعمار، «استعمار فرانو»‌ نام دارد و همه کشورهای مستقل از جمله ایران را بویژه با توجه به دوره پسابرجام و حاکمیت جریان لیبرال بر قوه مجریه، به صورت جدی تهدید می‌کند. در ادامه و در بحث بازارگشایی مدرن، به این تهدید که انگیزه اصلی نگارش مقاله حاضر است، خواهیم پرداخت.
 
2- صیانت مدرن از بازار/ بازارگشایی مدرن
 
یکی از ویژگی‌های مهم عصر استعمار فرانو این است که استعمارگر در این مقطع، مراحل توسعه را پشت سر گذاشته و به پیشرفت رسیده است. این مزیت، یک امکان مهم به این کشورها داده و آن اینکه برای تسلط بر بازار جهانی، نه لزوما نیاز به اشغال کشورها دارند و نه حتی وجود دیکتاتورهای شریک.
 
استعمارگران پس از طی مراحل توسعه، زمانی که مطمئن شدند دیگران حتی اگر بتوانند در بازار آنها حضور یابند، توان رقابت با محصولات آنها را ندارند، ادعای غلط بودن مسیر گذشته خود را مطرح کرده و خواستار آزادسازی تجاری و توقف حمایت‌گرایی از تولید داخلی در جهان شدند. گفتند حق مصرف‌کننده است که جنس ارزان و با کیفیت مصرف کند؛ چرا دولت‌ها با حمایت از تولید داخلی اجازه مصرف تولیدات ارزان و باکیفیت خارجی را به مردم خود نمی‌دهند؟ این بود که انگلیس از 1815 و آمریکا از 1914 پرچم حمایت از «تجارت آزاد» را برافراشتند. ادبیات دانشگاهی انبوهی در ذم حمایت‌گرایی و مدح تجارت آزاد تولید کردند.
 
نخبگان کشورهای عقب‌مانده را در دانشگاه‌های خود پذیرفتند و مغز آنها را چنان شست‌و‌شو دادند که وقتی بازمی‌گردند، مبلغ و مجری تجارت‌آزاد در کشورهای خود شوند. این، آغاز دوره «استعمار فرانو» بود. دوره‌ای که در آن، بازار کشورها نه به وسیله حاکمان نظامی و نه به واسطه دیکتاتورهای دست‌نشانده، که به دست نخبگان روشنفکر غربزده که عمدتا تحصیلکردگان غرب بودند، توسط استعمارگران فتح می‌شد.
 
«فریدریش لیست»، اقتصاددان مکتب تاریخی آلمان در رابطه با سینه‌چاک کردن انگلیس برای «تجارت آزاد» نکته جالبی دارد. او می‌گوید انگلستان پس از بالا رفتن از نردبان سیاست‌های حمایتی، چون منافعش ایجاب می‌کرد مانع طی شدن همین مسیر توسط دیگر کشورها شود، با «استدلال علمی واژگون» و نیز حتی استفاده از قدرت نظامی، کشورهای دیگر را وادار به گشایش دروازه‌های اقتصادی خود به روی کالاهای صنعتی انگلستان می‌کرد: «هر ملتی که از طریق اعمال محدودیت‌ها و اتخاذ سیاست‌های حمایتی، قدرت صنعتی و کشتیرانی خود را به درجه‌ای از توسعه افزایش داده باشد که هیچ ملت دیگری نتواند با او رقابت آزاد کند، نمی‌تواند خردمندانه‌تر از این عمل کند که نردبان‌ها را برای رقبایش واژگون و ملل دیگر را درباره منافع تجارت آزاد موعظه کند و در این‌باره که پیش از این مسیر خطا را می‌رفته و اکنون برای نخستین‌بار حقیقت را کشف کرده، داد سخن سر دهد».
 
اغراق درباره مزیت‌های تجارت آزاد در قرن 19 و بویژه اوایل قرن 20 در آمریکا و بریتانیا به اوج خود رسید به طوری که سیاستمدارانی چون «کوردل‌هال» به تبعیت از «جان استوارت میل» حتی بر این نظریه اصرار کردند که تجارت آزاد موجب تثبیت «صلح بین‌المللی» خواهد شد و «وودرو ویلسون»(رئیس‌جمهور وقت آمریکا) نیز با همین استدلال بر ضرورت از میان رفتن همه موانع تجارت آزاد در اعلامیه 14 ماده‌ای خود  تاکید کرد.
 
با پایان جنگ دوم جهانی، آمریکا به عنوان تنها قدرت اقتصادی آسیب‌ندیده از جنگ، حمایت از تجارت آزاد را در دستور کار خود قرار داد و بانی موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت (گات) شد که بعدها (سال 1995) به سازمان تجارت جهانی بدل شد.
 
نهادینه شدن تجارت آزاد در قرن بیستم، روند توسعه در کشورهای غربی و روند عقب‌ماندگی در کشورهای عقب‌رانده شده را تثبیت کرد. پیشرفته‌ها روز به روز پیشرفته‌تر شدند و به سبب تسلط بر بازار دیگران، صنایع نوپای آنها را نابود کرده و به هیچ صنعت جدیدی اجازه ظهور ندادند.
 
وضع امروز ونزوئلا فرجام کشوری است که سیاستمداران غربزده و غربگرایش با آزادسازی تجاری- مالی، کشور را تبدیل به یک بازار بزرگ برای غرب بویژه آمریکا کردند. صنایع موجودشان نابود شد و سلطه کالای خارجی بر بازار، به هیچ صنعتی ولو با تکنولوژی پایین اجازه سربرآوردن نداد. نفت فروختند و همه مایحتاج‌شان حتی غذا را وارد کردند. ونزوئلا با واگذاری بازار خود به بیگانگان،‌ تبدیل به یک مستعمره فرانو شده و به همان فرجامی رسید که در دوران استعمار کهنه،‌ بنگال رسیده بود؛ کشوری که در دهه 1950 بیش از 50 درصد تولید ناخالص داخلی‌اش از محل شیلات و کشاورزی بود،‌ امروز با بحران امنیت غذایی مواجه است.
 
برخلاف ونزوئلا و کشورهای بسیاری چون ونزوئلا که از ابتدای تشکیل WTO به آن پیوستند و درهای بازار خود را به روی غرب گشودند، برخی کشورها چون چین و روسیه تا زمانی که قدرت رقابت نیافتند، به سازمان تجارت جهانی نپیوستند و شعار فریبنده آزادی اغوای‌شان نکرد. در ایران نیز یکی از آمال و آرزوهای لیبرال‌ها پیوستن به WTO بود و هرگاه بر قوه مجریه حاکم شدند، ‌حاضر شدند حتی به غرب باج دهند تا به این سازمان بپیوندند که خوشبختانه نتوانستند.
 
غربی‌ها اما به‌رغم تبلیغ و ترویج آزادی تجارت، هرجا دیدند تولیدکننده غربی توان رقابت با محصول خارجی را ندارد و از این آزادی متضرر می‌شود، به روش‌های گوناگون متوسل شدند تا اجازه ورود کالای خارجی به بازار خود را ندهند.
 
آکسفام که کنفدراسیونی متشکل از سازمان‌های خیریه 15 کشور برای مبارزه با فقر در جهان بوده  و در 90 کشور مختلف دارای دفتر نمایندگی است، در گزارش سال 2002 خود با عنوان «قوانین معیوب و استانداردهای دوگانه» با استناد به آمارهای رسمی، اتحادیه اروپایی را در صدر آنچه «لیست ریاکاری» درباره«جانبداری از تجارت آزاد» نامیده قرار داد و جایگاه دوم این فهرست را نیز به ایالات متحده آمریکا اختصاص داد.
 
آمارهای گردآوری شده توسط آکسفام حکایت از آن دارند که از سال 1995 به بعد(یعنی از زمان تاسیس WTO) بر اثر اعمال محدودیت‌های غیرتعرفه‌ای گوناگون، دسترسی اکثر تولیدکنندگان جهان سومی به بازارهای اروپایی و آمریکایی به رغم کاهش ظاهری تعرفه‌ها نه فقط ساده‌تر از قبل نشده، بلکه 76 درصد دشوارتر از گذشته شده است.
 
مثال‌ها و شواهد فراوانی درباره نحوه دشوارسازی دسترسی به بازار غرب وجود دارد که راقم این سطور در نوشته‌های دیگر مفصل به آنها پرداخته است اما امروز آمریکا بعد از یک قرن بهره‌مندی از منافع تجارت آزاد، وقتی می‌بیند دیگر این رویکرد منافع ملی‌اش را تامین نمی‌کند، براحتی و آشکارا در حال کنار گذاشتن آن است.
 
سخنان «دونالد ترامپ» علیه تجارت آزاد از جمله اینکه آمریکا از WTO خارج خواهد شد را نباید ساده‌انگارانه یک تحلیل و رویکرد شخصی قلمداد کرد. سند استراتژی امنیت ملی آمریکا برای قرن 21 که سال 2001 منتشر شد، به صراحت پیش‌بینی می‌کند «آمریکا اساسنامه سازمان تجارت جهانی را کنار خواهد گذاشت».
 
در این میان مصیبت بزرگ این است که در زمانی که پرچمداران تجارت آزاد دیگر آن را به نفع خود نمی‌بینند و قصد کنارگذاشتنش را دارند، لیبرال‌های ایرانی یا به سبب کوری ناشی از عشق به سر تا پا غربی‌شدن، یا به سبب رسوب ذهنی آنچه دهه‌ها پیش در غرب به نام علم به خوردشان داده‌اند، همچنان به تجارت آزاد وفادارند و حمایت از تولید داخلی را گناه بزرگی می‌دانند. امروز در ایران نه حاکم نظامی غربی و نه دیکتاتور پهلوی؛ ‌که وزیر لیبرال و مستعمره فکری است که به نام تجارت آزاد، بازار ایران را تقدیم بیگانه می‌کند و می‌گوید مزیت ما در نفت است و باید نفت بفروشیم و همه چیز را وارد کنیم.
 
اگر می‌بینیم آقای «محمد نهاوندیان»، رئیس دفتر آقای روحانی می‌گوید باید منافع شرکت‌های غربی در ایران را به قدری زیاد کرد که اگر دولت‌های غربی خواستند ما را تحریم کنند، این شرکت‌ها در مقابل‌شان بایستند‌ و اگر می‌بینیم آقای «حسام‌الدین آشنا»، رئیس مرکز «بررسی‌های استراتژیک» ریاست‌جمهوری دولت آقای روحانی می‌گوید با خرید ایرباس، ایران یک خریدار حرفه‌ای شده و فضای امنیتی حول ایران شکسته است، نباید خیال کرد این گفته‌ها حاصل یک «بررسی استراتژیک» است؛ به نظر می‌رسد آنها فریفته شعارهای یک قرن پیش کوردل هال و وودرو ویلسون و جان استوارت میل درباره نقش آزادی تجارت در صلح بین‌المللی شده‌اند و باورشان شده است.
 
این ساده‌لوحی اما بی‌هزینه نیست؛ این فریفتگی در حال تبدیل کردن ایران به یک «مستعمره فرانو» است. دولت آقای روحانی با واگذاری گسترده و بی‌سابقه بازار ایران به غرب، مسیر ونزوئلای قرن بیستم را در پیش گرفته است. درست است آمریکا به ونزوئلا حمله نظامی نکرده ‌اما به اهداف حمله نظامی دست یافته است. نفتش را می‌برد و کالاهای خود را در بازار ونزوئلا به فروش می‌رساند. جنگ قرار بود چه بلایی بر سر ونزوئلا بیاورد که امروز آزادسازی تجاری نیاورده است؟‌
 
می‌توان تومار طویلی از ستاندن مگاپروژه‌های داخلی از پیمانکاران ایرانی و سپردن آنها به بیگانگان در دوران پسابرجام تهیه کرد؛ از پروژه‌های نفتی تا راهسازی و کشتی‌سازی و صنعت تا آشپزی در حال واگذاری به بیگانگان است. از آن سو غربی‌ها به صراحت می‌گویند در دوره پسابرجام، ایران یک بازار نوظهور(Emerging Market) است که باید آن را تسخیر کرد.
 
سند راهبردی اتحادیه اروپایی و گزارش وزارت تجارت انگلیس به صراحت ایران را بازار هدف ذکر می‌کنند. واردات از اروپا در مدت یک سال پس از برجام 40 درصد افزایش یافته و تراز تجاری ایران با اروپا منفی 900 میلیون دلار تغییر کرده است. نفت خام صادر کرده‌ایم و از این قاره عمدتا کالاهای مصرفی و گندم و ذرت و دانه سویا وارد کرده‌ایم.
 
هشدار باید داد که اگر این روند ادامه یابد، اگر ‌صنایع ایران تعطیل شده و بازار ایران جولانگاه بیگانگان شود، روشن نیست وقتی نفت تمام شد یا قیمتش را کاهش دادند،‌ «تولیدکننده ایرانی زمین‌خورده»‌ چه مدت زمان نیاز دارد به توانمندی امروز خود بازگردد؟ مستعمره‌های فکری که می‌گویند برنج خارجی 3برابر از برنج ایرانی ارزان‌تر است، ‌خودکفایی مزخرف است و باید برنج را وارد کرد، وقتی نفت تمام شد و واردات، زمین شالیکار ایرانی را بایر کرد، آیا عمرشان به دنیا خواهد بود که بابت قحطی، محاکمه شوند؟‌ اگر کارخانه‌های ایرانی تعطیل می‌شوند و در مقابل، کارخانه‌های غربی رونق می‌گیرند و روز به روز به سبب انباشت سرمایه پیشرفته‌تر می‌شوند، وقتی نفت تمام شد، ایران پولی برای واردات نداشت و خواستیم خودمان تولید کنیم، چه مدت زمانی لازم است تا شکاف فناوری ایجاد شده پر شود؟‌
 
ما نمی‌گوییم باید دور کشور حصار کشید و هیچ چیز وارد نکرد، سخن ما خطاب به لیبرال‌های ایرانی این است: اگر ظرفیت نیروی انسانی کشور را به قدری در فناوری‌های بالا (High-Tech) به کار گرفته‌اید که نیروی انسانی کافی برای تولید خلال دندان و انجام آشپزی ندارید، حتما خلال دندان و آشپز را وارد کنید و وقت نیروی انسانی ما را در این امور تلف نکنید اما اگر جوانان شما بیکارند و نفت را مفت می‌فروشید تا خلال دندان وارد کنید، حتما خلال دندان هم باید در کشور تولید شود؛‌ چه رسد به اینکه با واردات و واگذاری پروژه‌ها به بیگانگان، شرکت‌های عظیم صنعتی ما به تعطیلی کشانده شود.
 
رویکرد مستعمره‌سازی ایران با واگذاری گسترده بازار تولید و خدمات کشور به بیگانگان، باید متوقف شود. توانمندی‌هایی که به لطف جمهوری اسلامی و استقلال و آزادی از قید استعمار، در کشور شکوفا شد،‌ امروز نیازمند تقویت است و به تعطیلی کشاندن آن، قطعا خیانت است.
 
در نهایت باید گفت استعمار فرانو یک ابزار براندازی فرانو نیز هست. غرب با تحریم‌ها قصد داشت اقتصاد ایران را فلج کند اما نتوانست. ایران زخمی شد اما زمین نخورد. امروز با تسلط بر بازار ایران و از دور خارج کردن و به تعطیلی کشاندن صنایع کشور، می‌خواهند بلایی بر سر ایران بیاورند که با تحریم‌ها نتوانستند. حاکمیت بر اقتصاد، شرط لازم حاکمیت سیاسی است. اگر شرکت‌های غربی بر اقتصاد ایران مسلط شدند،‌ امنیت ما را «تامین» نخواهند کرد، بلکه سیاست ما را «تعیین» خواهند کرد.
 
----------------------------------
پی‌نوشت
1-Https://Www.Theguardian. Com/Commentisfree/2008/Sep/09/Eu.Globaleconomy
2-Http://Www.Constitution .Org /Ah/Rpt_Manufactures.Pdf
3-Where The Right Went Wrong, By Pat Buchanan, P.153 , Sep 1, 2004

علل گسترش پدیده «ایران هراسی» در باکو؛
برخی بر این باورند که با جسارتی که اخیرا در جلسه «مجلس ملی» جمهوری آذربایجان به جمهوری اسلامی ایران شد و تهدید تجزیه ایران به پنج کشور مطرح شد باید بازهم اغماض کرد تا به روند بهبود مناسبات تهران – باکو لطمه‌ای وارد نشود.
طرح تجزیه ایران به 5 کشور از سوی جمهوری آذربایجان/ وزارت خارجه:نباید به روند بهبود مناسبات تهران – باکو لطمه ای وارد شودسرویس جهان مشرق - برخی بر این باورند که  بر جسارتی که اخیرا در جلسه به اصطلاح "مجلس ملی" جمهوری آذربایجان به جمهوری اسلامی ایران شد و تهدید تجزیه ایران به پنج کشور مطرح شد و اکتای اسدوف، رییس مجلس این کشور نیز آن را تایید و تاکید کرد، باید بازهم اغماض کرد تا به روند بهبود مناسبات تهران – باکو لطمه ای وارد نشود.  اما، واقعیت این است که از قضا، اغماض بر این موارد است که به مناسبات دو کشور برادر، ایران و جمهوری آذربایجان لطمه وارد می کند و نه واکنش نشان دادن به آن. زیرا، هر اندازه نیروها و عناصر وابسته به صهیونیسم و معاند ایران در جمهوری آذربایجان، خود را مصون از هرگونه اعتراض و واکنش می بینند، بر دامنه تبلیغات و حرکت های ضدایرانی خود می افزایند.
 
تجربه دو سال اخیر در مناسبات ایران با جمهوری آذربایجان به خوبی این واقعیت را به اثبات رسانده است و اوج گیری جسارت علیه ایران در صحن علنی مجلس ملی جمهوری آذربایجان نیز تایید دیگری بر این واقعیت ناخوشایند است. طی دو سال اخیر، جمهوری اسلامی ایران تقریبا بر تمامی حرکت های ضدایرانی و ضدشیعی در جمهوری آذربایجان چشم فروبسته و حتی انتقاد و اعتراض لفظی نیز نکرده است.
 
زمانی که نارداران و مردم شیعه و ایران‌دوست آنجا مورد حمله نظامی قرار گرفتند، نه تنها بطور رسمی بر آن اغماض شد، بلکه در بیانیه رسمی مسئولان وقت سفارت جمهوری اسلامی ایران در باکو، موضعی انفعالی در قبال این موضوع فوق العاده و مهم اتخاذ شد که دست حاکمیت جمهوری آذربایجان را در این سرکوب بازتر و خیالش را آسوده تر کرد.
 
در این برهه، دامنه سرکوب فعالان و روحانیون شیعه در جمهوری آذربایجان و وضع و اعمال قوانین ضد فعالیت های دینی بسیار گسترده تر شد و حتی شامل برگزاری تجمعات عزاداری روز عاشورا  نیز شد و آیین های باشکوه عزاداری در نارداران و لنکران و گنجه و سایر نقاط جمهوری آذربایجان برای نخستین بار به علت فضای خفقان و سرکوب برگزار نشد و تمامی این ها نیز تحت پوشش برگزاری «سال چندفرهنگ گرایی» در جمهوری آذربایجان تحقق یافت و حتی برخی مسئولان ایرانی از سیاست چندفرهنگ گرایی باکو تقدیر نیز کردند. 
 
در اواخر برگزاری «سال چندفرهنگ گرایی» در جمهوری آذربایجان که باید آن را سال اوج گیری سرکوب فرهنگ شیعی در این کشور نامید، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی در اوج انزوای بین المللی این رژیم، به باکو سفر کرد و الهام علی اف، رییس جمهوری آذربایجان و همسرش مهربان علی اوا، بطور  بی نظیر و بی سابقه ای از نتانیاهو و همسرش در باکو استقبال کردند و نتانیاهو، از سیاست «چندفرهنگ گرایی » باکو قدردانی و تشکر کرد.
 
جالب است که سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران، در موضع گیری درباره سفر نتانیاهو نیز اغماض آمیز سخن گفت و این سفر را نیز موضوعی مربوط به خود جمهوری آذربایجان دانست! اما، همین موضوع مربوط به جمهوری آذربایجان، در زمانی کوتاه، تبعات منفی خود را نشان داد و در کمتر از بیست روز پس از سفر نتانیاهو، شاهد تکرار تهدیدات نتانیاهو علیه ایران، این بار از زبان نماینده مجلس جمهوری آذربایجان و تایید آن از زبان اکتای اسدوف، رییس مجلس این جمهوری بودیم. اینکه پس از سفر زیانبار بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی به باکو، شاهد این سخنان قدرت حسنقلی اف، نماینده مجلس به اصطلاح ملی و رییس حزب به اصطلاح «جبهه خلق آذربایجان یکپارچه» جمهوری آذربایجان علیه ایران و تکمیل آن با سخنان اکتای اسدوف، رییس مجلس این کشور هستیم، چندان تعجب آور نیست.
 
طرح تجزیه ایران به 5 کشور از سوی جمهوری آذربایجان/ وزارت خارجه:نباید به روند بهبود مناسبات تهران – باکو لطمه ای وارد شود 
 
در واقع، این سخنان در مقطع کنونی، انعکاس القائات و تلقین های نتانیاهو به اذهان مقامات باکو در سفر 23 آذر گذشته ( 13 دسامبر 2016) است. برغم اینکه تلاش بر این بود که در این سفر، نتانیاهو آشکارا علیه ایران سخنی نگوید، اما تاکید نتانیاهو بر اینکه اسراییل پشتیبان و حامی نظامی و استراتژیک دولت جمهوری آذربایجان، نوعی "اعتماد به نفس" کاذب در مقامات باکو ایجاد کرده و آنها نیز برای نشان دادن پایبندی خود به اتحاد با رژیم صهیونیستی، این سخنان ضدایرانی و به ظاهر تهدیدآمیز را در نشست رسمی و علنی مجلس ملی جمهوری آذربایجان بیان کردند. باید توجه داشت که نتانیاهو پس از سفر به باکو، به شهر آستانه، پایتخت قزاقستان رفت و در آنجا جملات مشابهی نظیر همین جملاتی که در مجلس جمهوری آذربایجان علیه ایران بیان شد، بر زبان راند.
 
نتانیاهو گفته بود که اسراییل خرگوش نیست که ایران آن را تهدید کند، بلکه پلنگ است که تهدید آن، برای خود ایران نیز تهدید خواهد بود!! انعکاس مضحک این سخنان نتانیاهو در سخنان قدرت حسنقلی اف، نماینده مجلس جمهوری آذربایجان و اکتای اسدوف، رییس این مجلس ظاهر شد که تهدید کردند اگر ایران به جمهوری آذربایجان حمله کند، خود به پنج کشور تقسیم خواهد شد!! حال آنکه  ایران هیچ گونه تهدیدی برای جمهوری آذربایجان نیست و اساسا هیچ کس، جز اذهان مریض مقامات رژیم صهیونیستی نمی تواند از احتمال حمله نظامی ایران به جمهوری آذربایجان سخن بگوید. زیرا، ایران خود همواره از جمهوری آذربایجان در مقابل تهدیدها و حملات نظامی دفاع کرده است که در مقطع اوج جنگ قره باغ نیز شاهد این بوده ایم.
 
البته، بجز اسارت فکری مقامات جمهوری آذربایجان در مقابل تبلیغات رسانه ای و القائات سیاسی و دیپلماتیک مقامات رژیم صهیونیستی، وابستگی ساختاری دولت جمهوری آذربایجان به اسراییل نیز طی سال های اخیر به شدت افزایش یافته است و موجب می شود که دنباله سیاست های ضدایرانی و ضداسلامی رژیم صهیونیستی در جمهوری آذربایجان ظاهر شود که هجمه هایی که به فعالان شیعه در جمهوری آذربایجان در روزهای پس از سفر نخست وزیر رژیم صهیونیستی به باکو شاهد بودیم نیز از جمله این تاثیرات است.
 
اگر تحولات مناسبات جمهوری آذربایجان با ایران براساس یک منطق عقلی جریان داشت، در یک سال گذشته، نباید دامنه ایران هراسی در این جمهوری و تحرکات عناصر ضدایرانی نظیر قدرت حسنقلی اف، فاضل مصطفی و سایر نمایندگان و سخنگویان باکو که در شبکه های تلویزیونی جمهوری آذربایجان، سفر رییس جمهوری اسلامی ایران به ارمنستان را بهانه کرده ، آن را «جهالت سیاسی و حرام دینی» نامیدند و انواع و اقسام فحاشی ها و هتاکی ها علیه ایران را به زبان آوردند، افزایش می یافت.
 
زیرا، بخصوص در یک سال گذشته، ایران امتیازات کلانی را به جمهوری آذربایجان به منظور فراهم تر کردن زمینه گسترش روابط اعطاء کرده است که مقامات جمهوری آذربایجان نیز تا حدی آن را به زبان آورده اند. تلاش ایران برای پیشبرد سریع اتصال خط آهن خود به جمهوری آذربایجان در شرایطی که این کشور به خاطر کاهش قیمت نفت و درآمدهای بودجه اش، با اوضاع دشواری روبروست و سعی در جبران کاهش درآمدهایش دارد، در واقع، کمکی استراتژیک به جمهوری آذربایجان است و همین طرح استراتژیک نیز موجب شده بود که در ظاهر این برداشت ایجاد  شود که اعتماد کامل میان باکو و تهران بخاطر تقویت پیوندهای استراتژیک در حال برقرار شدن است.
 
طرح تجزیه ایران به 5 کشور از سوی جمهوری آذربایجان/ وزارت خارجه:نباید به روند بهبود مناسبات تهران – باکو لطمه ای وارد شود 
 
همچنین، تهران سد و نیروگاه برق آبی را که با سرمایه گذاری ایران بر روی رود ارس در خداآفرین ساخته است، در جریان سفر الهام علی اف، رییس جمهوری آذربایجان به تهران،  با جمهوری آذربایجان سهیم شد و در واقع امتیاز سیاسی و اقتصادی بزرگی را بدون هیچ گونه معوضی در اختیار باکو گذاشت که بارها شاهین مصطفی اف، وزیر اقتصاد و سایر مقامات جمهوری آذربایجان نیز  آن را بیان کرده اند. در چنین شرایطی، به لحاظ منطقی تشدید «ایران هراسی» باکو، پدیده ای عجیب و فاقد منطق عقلانی است. اما، در واقعیت، ایران هراسی باکو در همین یک سال نیز تشدید شده است و این نیز جز تاثیرپذیری از مراکز صهیونیستی، علت دیگری نمی تواند داشته باشد. زیرا، در همین یک سال مراکز رسانه ای و مقامات صهیونیستی بطور دائم ایران را خطر معرفی کرده اند.
 
حال آنکه، منطق ظاهری ایجاب می کرد به علت امضای «برجام » در موضوع هسته ای، صهیونیست ها نیز از سیاست ترویج «ایران هراسی» خود دست بردارند. اما، در عمل این انتظار محقق نشد و صهیونیست ها  بخاطر از دست دادن بهانه هسته ای، با تمسک به بهانه های دیگر، بر القائات ایران هراسانه خود افزودند که انعکاس آن را  نیز در جمهوری آذربایجان که به حیات خلوت رژیم صهیونیستی تبدیل شده است، شاهدیم.
 
تناقض میان رویکرد اعلانی و اعمالی سیاست جمهوری آذربایجان در قبال ایران، بسیار روشن و آشکار است. مقامات جمهوری آذربایجان در حالی که بر دوستی و همکاری با ایران تاکید می کنند، علاوه بر اینکه مناسبات بسیار نزدیک با اسراییل دارند و در واقع از اسراییل دنباله روی می کنند و جمهوری آذربایجان را به بهانه تداوم بحران قره باغ، به انبار تسلیحاتی اسراییل تبدیل کرده‌اند، خود نیز تمامی سیاست‌های ضدایرانی زیربنایی نظیر جعل و وارونه نویسی تاریخ به منظور از بین بردن پیوندها و مشترکات فرهنگی مردم دو کشور، تحریکات قومی، خصومت با عقاید شیعی و تلاش برای تغییر فرهنگ و گرایش مذهبی مردم این کشور را  ادامه داده اند و حتی در یک سال اخیر تحت پوشش برگزاری «سال چندفرهنگ گرایی» تشدید کرده اند. 
 
طرح تجزیه ایران به 5 کشور از سوی جمهوری آذربایجان/ وزارت خارجه:نباید به روند بهبود مناسبات تهران – باکو لطمه ای وارد شود 
 
علاوه براین،  تعلل و شرط گذاشتن های فراوان باکو در مقابل توسعه روابط اقتصادی و تجاری ایران و جمهوری آذربایجان و حتی اخلال غیرمحسوس و تعیین شروط بسیار سنگین برای مشارکت در طرح اتصال خطوط آهن دو کشور، برغم اینکه این طرح برای باکو بسیار ضروری تر از تهران است، نشان می دهد که سیاست اعمالی باکو کاملا برخلاف سیاست اعلانی آن است و برغم ظاهرسازی درباره توسعه مناسبات با ایران، همچنان بر محدود نگه داشتن روابط با ایران تلاش می کند.  
 
اکنون امید است بجای سیاست اغماض، سیاست واقع بینی بر مناسبات تهران با باکو حاکم شود و بیان تهدیدات صهیونیستی علیه ایران از طریق سخنان زشت نمایندگان مجلس باکو، برغم ظاهر ناخوشایندش، موجب شود که برخی دیپلمات ها و مسئولانی که با خوش بینی و ساده انگاری به مناسبات دو کشور و راه های حل مشکلات و برطرف ساختن موانع آن نگاه  و بر اساس همین ساده انگاری رفتار می کنند و منابع کشور را به هدر می دهند، به خود آیند و بفهمند که نیروهای ضدایرانی وابسته به صهیونیسم در باکو حاکم هستند که مانع گسترش مناسبات رسمی می شوند.
 
البته، به علت پیوند تاریخی و قلبی و مذهبی میان مردم جمهوری آذربایجان و ایران، یاوه گویی های عناصر ضدایرانی در باکو ، در اغلب موارد نتیجه معکوس داده است. البته، ایران نیز باید بتواند با روشنگری رسانه ای و واکنش های حساب شده سیاسی و تبلیغاتی ، لجن پراکنی نیروهای ضدایرانی را  خنثی کند تا از تاثیر منفی این قبیل سخنان بکاهد. زیرا، به هر حال، ممکن است افرادی در جامعه جمهوری آذربایجان موجود باشند که براثر سخنان رییس مجلس این کشور، تصور موهوم احتمال حمله و تهدید ایران علیه جمهوری آذربایجان را باور کنند. باید چنین احتمالی را نیز با واکنش های عقلانی و حساب شده، از بین برد.
 
طرح تجزیه ایران به 5 کشور از سوی جمهوری آذربایجان/ وزارت خارجه:نباید به روند بهبود مناسبات تهران – باکو لطمه ای وارد شود 
 
زیرا، سکوت و انفعال، نتیجه مطلوبی نمی دهد. کما اینکه سکوت و انفعال سال های اخیر در مناسبات با جمهوری آذربایجان، موجب جری تر شدن نیروهای ضدایران در این جمهوری شده است.  تا زمانی که تحولات زیربنایی در ساختار سیاسی جمهوری آذربایجان ایجاد نشود و وابستگی فکری و ساختاری به صهیونیسم نیز از بین نرود، امواج ایران ستیزی در باکو ریشه کن نخواهد شد.
 
به عنوان مثال می توان گفت که همه ساله دستگاه سیاست خارجی ایران و تمامی سازمان ها و ادارات ذیربط در ایران بطور پیگیر برای بهبود و گسترش روابط با جمهوری آذربایجان تلاش می کنند و هزینه کلانی صرف این کار می شود و در عین حال، به  حرکت زیرپوستی باکو در مسیری برخلاف گسترش مناسبات دو کشور ، از جمله حرکت های فکری که با انتشار کتب و مقالات انکار کننده دوستی و اتحاد تاریخی و مذهبی دو کشور در باکو پی گرفته می شود، بی اعتنایی می شود.
 
دولت جمهوری آذربایجان بطور نمادین در پایان هر سال میلادی، یعنی در روز 31 دسامبر، روزی را طراحی کرده است که به خصومت ورزی علیه ایران دامن می زند. در حالی که 31 دسامبر و روزهای منتهی به آن و روزهای پس از آن در سال 1989، یعنی در اواخر عمر شوروی، مقطعی بود که مردم جمهوری آذربایجان عشق و محبت خود را به ایران ابراز می کردند، حیدرعلی اف و سایر طراحان روز به اصطلاح همبستگی آذری های دنیا ( روز 31 دسامبر)، این واقعه مثبت و معنوی و ایران دوستانه را به عنوان واقعه ای قومگرایانه و خصومت ورزانه علیه ایران تعبیر و تحریف می کننند و در پایان هر سال میلادی، تمامی دستاوردهای «گسترش روابط » را  به باد می دهند. اگر این رویکرد و سایر عناصر آن در جمهوری آذربایجان اصلاح نشود، همواره شاهد تلاطم هایی در مناسبات سیاسی دو کشور خواهیم بود.
 

*برهان حشمتی


 

 

درباره شهر صویره مراکش چه می دانید ؟‏‏‏  

 

 

صویره یک شهر زیبا در کنار دریا است که در نزدیکی شهر مراکش قرار دارد. صویره سالانه گردشگران زیادی را به سوی خود ‏جذب می کند که از جمله آنها می توان به دست اندرکاران سریال مشهور و پربیننده بازی تاج و تخت اشاره کرد که در برخی از ‏قسمت های این سریال از پس زمینه هایی از این شهر زیبا استفاده کرده اند. ‏

صویره دارای تاریخ و فرهنگ غنی می باشد که آن را می توان در بندرگاهها و ساختارهای قدیمی این شهر مشاهده کرد. مدینه یا ‏شهر قدیمی صویره که مربوط به قرن 18 می شود توسط دیوارهایی سنگی و قدیمی محافظت می شود که یکی از جاذبه های ‏دیدنی این شهر نیز به شمار می رود. اما در این شهر زیبا و ساحلی چه کارهایی می توان انجام داد ؟ ‏

با لست سکند همراه باشید تا شما را با جذابیت های این شهر ساحلی در مراکش بیشتر آشنا کند. ‏‏‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏ ‏‏ ‏ ‏‏‏ ‏‏‏‏ ‏‏

دیوارهای مستحکم شهر قدیمی ‏

‏‏‏‏باروها یا دیوارهای دفاعی در بسیاری از شهرهای مراکش دیده می شوند. دیوارهایی که برای دفاع از شهر قدیمی صویره ساخته ‏شده اند به قدری مستحکم هستند که امروزه هنوز با گذشت سالیان طولانی هیچ آسیبی ندیده اند. علاوه بر اینکه این دیوارها از ‏شهر دفاع می کردند بلکه امروزه همانند تکه ای از تاریخ در این شهر ظاهر شده اند و جذابیت و زیبایی بیشتری به شهر بخشیده ‏اند.این دیوارها نه تنها تاریخی غنی را پشت خود نگه داشته اند – توپ های قدیمی هنوز سر جایشان هستند – بلکه بهترین نما ‏برای تماشای دریا را نیز دارند.‏ ‏ ‏‏‏ ‏ ‏ ‏

درباره شهر صویره مراکش چه می دانید ؟‏‏‏

درباره شهر صویره مراکش چه می دانید ؟‏‏‏

درباره شهر صویره مراکش چه می دانید ؟‏‏‏

تماشای تهیه روغن آرگان ‏‏‎

صویره یکی از بهترین جاهاییست که می توانید روغن آرگان و محصولات وابسته به آن را بیابید. در صویره مکان هایی است ‏که به شما این اجازه را می دهند تا تولید این محصولات را از نزدیک مشاهده کنید. در اتاق هایی پر از درختان آرگان ، زنها با ‏استفاده از ابزار قدیمی تلاش می کنند تا روغن را از دانه های آن خارج کرده و با استفاده از آن کرم آرگان بسازند. هرچند خرید ‏این محصولات از چنین جایی بسیار گرانتر از بازار خواهد بود اما تماشای نحوه تولید چنین محصول گران و ارزشمندی همانند ‏رفتن به یک موزه هیجان انگیز خواهد بود. ‏ ‏ ‏ ‏ ‏

درباره شهر صویره مراکش چه می دانید ؟‏‏‏

ورزش های آبی

‏‏ سواحل صویره مکانی مناسب برای ورزش های آبی می باشد که پرطرفدارترین آنها در این منطقه موج سواری و کایتینگ است. ‏شاید شهرت ورزش های وابسته به باد در این منطقه به این دلیل باشد که در صویره همیشه بادهای شدید می وزد که این اتفاق در ‏فصل تابستان بیشتر رخ می دهد و همین سبب می شود افرادی که برای تفریح کنار ساحل می آیند بتوانند به خوبی از این ‏تفریحات لذت ببرند. ‏ ‏ ‏ ‏ ‏

درباره شهر صویره مراکش چه می دانید ؟‏‏‏

درباره شهر صویره مراکش چه می دانید ؟‏‏‏

درباره شهر صویره مراکش چه می دانید ؟‏‏‏

اسب سواری ‏‏‎

اگر ورزش های آبی مورد پسند شما نیست ، هنوز تفریحاتی وجود دارد که شما بتوانید در سواحل صویره انجام دهید. این سواحل ‏مکان مناسبی برای اسب سواری نیز هستند. اگر اسب سواری بلد نیستید و یک تازه کار هستید آموزش های لازم به شما داده می ‏شود. ‏‏‏‏ ‏

درباره شهر صویره مراکش چه می دانید ؟‏‏‏

درباره شهر صویره مراکش چه می دانید ؟‏‏‏

درباره شهر صویره مراکش چه می دانید ؟‏‏‏

بازار ماهی ها و بندر‏

از آنجایی که شهر صویره اصلی ترین بندر ماهیگیری در مراکش بود ، بازدید از این بندر و بازار ماهی ها از کارهاییست که باید ‏در این شهر انجام داد. هم محیط اطراف این منطقه آرام و صلح آمیز است هم به گردشگران یاداوری می کند که صویره یک شهر ‏ماهیگیری بوده است. علاوه بر اینها مناظر زیبا ، دریایی بی پایان و قایق های کوچکی که همگی به رنگ آبی در دریا دیده می ‏شوند نیز به جذابیت منطقه می افزاید. ‏‏ ‏‏ ‏ ‏ ‏ ‏ ‏

درباره شهر صویره مراکش چه می دانید ؟‏‏‏

درباره شهر صویره مراکش چه می دانید ؟‏‏‏

درباره شهر صویره مراکش چه می دانید ؟‏‏‏

موزه سید محمد بن عبدلله ‏ ‎

‏ اینجا موزه اختصاصی تاریخ شهر صویره است که در یک خانه مربوط به قرن نوزدهم قرار دارد. این موزه به نام بنیانگذار شهر ‏نامگذاری شده است و در آن ابزار و وسایل تاریخی ، کاسه ها و جواهرات قدیمی و هر چه به تاریخ شهر مرتبط می شود را ‏یافت. بازدیدکنندگان نه تنها می توانند از معماری و زیبایی ساختمان این موزه لذت ببرند بلکه از تاریخ و رویدادهای این شهر نیز ‏باخبر می شوند.‏ ‏ ‏ ‏ ‏

درباره شهر صویره مراکش چه می دانید ؟‏‏‏

درباره شهر صویره مراکش چه می دانید ؟‏‏‏

درباره شهر صویره مراکش چه می دانید ؟‏‏‏



چطور به صویره برویم ؟ ‏

از آنجاییکه صویره در نزدیکی شهر مراکش قرار دارد ، با سفر به مراکش می توانید یک سفر یک روزه به این شهر ساحلی نیز ‏داشته باشید.برای اینکار هم می توانید از تاکسی استفاده کنید هم اتوبوس هم تورهای گروهی. هزینه برخی مواقع به تعداد ‏مسافرین بستگی دارد. ‏

اتوبوس ها در کنار ایستگاه قطار مراکش قرار دارند که روزانه شش اتوبوس به مقصد صویره حرکت می کند. اتوبوس ها شاید ‏کمی کند باشند چرا که در میان مسیر می ایستند و استراحت می کنند اما نسبت به تاکسی سفر کم هزینه تری خواهد بود. از ‏مراکش تا صویره با اتوبوس بین 30 الی 90 دقیقه فاصله است. اتوبوس ها در صویره در نزدیکی ساحل می ایستند و مسافران را ‏پیاده می کنند. برای سوار شدن و برگشتن به مراکش نیز می توانید همانجا منتظر اتوبوس های برگشت باشید. ‏