سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرکز فرهنگی توحید (مسجد امیر المومنین زازران )شهرستان فلاورجان

 

مناسبت

ایام سوگواری سالار شهیدان حضرت اباعبداله الحسین(ع)برهمه شیفتگان ودلسوختگان آن حضرت تسلیت باد.
0.931167001322404135_taknaz_ir[1].jpg

حدیث روز/ وعده خداوند به کسانی که قصد زیارت حسین(ع) را دارند

0.956881001322404135_taknaz_ir[1].jpg

متن حدیث:


عن بشیر الدهان عن أبی عبد الله ع قال إن الرجل لیخرج إلى قبر الحسین ع فله إذا خرج من أهله بأول خطوة مغفرة لذنوبه ثم لم یزل یقدس بکل خطوة حتى یأتیه فإذا أتاه ناجاه الله فقال عبدی سلنی أعطک ادعنی أجبک اطلب منی أعطک سلنی حاجتک أقضها لک قال قال أبو عبد الله علیه السلام و حق على الله أن یعطی ما بذل؛
ترجمه:
بشیر دهّان از امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: کسى که به قصد زیارت قبر امام حسین علیه السلام از خانه خود بیرون مى‌آید، به ازاى هر گامى که برمى‌دارد به تدریج از گناهانش آمرزیده مى‌شود و قدم به قدم پاکتر مى‌گردد تا به قبر مطهر برسد.
در آن هنگام خداوند به او خطاب مى‌کند که: اى بنده من! از من بخواه تا خواسته‌ات را برآورم، مرا بخوان تا تو را اجابت کنم، مرا بخوان تا تو را حاجت روا کنم، هر چه مى‌خواهى بخواه تا تو را عنایت کنم.
بشیر دهّان مى‌گوید: امام صادق علیه‌السلام در دنباله گفتارش فرمود:  و بر عهده خداوند است که آنچه را که وعده کرده است وفا نماید.


 

هشدار پلیس فتا نسبت به نحوه استفاده مشتریان فروشگاه‌ها از دستگاه POS
پلیس فتا بر ضرورت استفاده صحیح از دستگاه‌های POS تاکید و اعلام کرد مشتریان فروشگاه‌ها باید خود اقدام به وارد کردن رمز و مبلغ کالا در دستگاه POS کنند. 
 
 به گزارش خبرگزاری فارس، مشتریان در استفاده از دستگاه‌های POS معمولا وارد کردن شماره رمز و برداشت مبلغ را به عهده فروشنده می‌گذارند و این کار امکان کسر مبالغی بیش از مبلغ کالای خریداری شده را فراهم می‌آورد، روش صحیح استفاده از دستگاه‌های POS این است که رمز و مبلغ کالا باید توسط مشتری به دستگاه داده شود. 
 
تحت این شرایط فروشنده نیز با نظارت صحت مبلغ داده شده به دستگاه را مشاهده و تایید کرده و با فشار دادن دکمه ثبت، انجام عملیات تایید می‌شود. 
 
پس از اتمام عملیات، دستگاه POS دو رسید را ارایه می‌دهد که یک رسید متعلق به خریدار و یک رسید متعلق به فروشنده است. 
 
هنگامی که مشتری این رسید را امضاء می‌کند، حکم سند قانونی را دارد و پس از آن طرح ادعای قانونی مبنی بر سوء عملکرد در برداشت وجه با مشکل مواجه خواهد شد. 
 
بنابراین برای اینکه از بروز چنین مشکلاتی جلوگیری شود رمز و مبلغ کالا باید توسط مشتری به دستگاه POS داده شود و فروشنده رقم ارائه شده به دستگاه را مورد تایید قرار دهد. 
 
در پایان نکات زیر را در استفاده از کارت بانکی در فروشگاهها به یاد داشته باشید: 
 
- خودتان کارت بانکی را بر روی کارت خوان کشیده،رمز و مبلغ را وارد نمایید. 
 
- هیچگاه رمز خود را در مکان‌های شلوغ بیان نکنید. 
 
- بهترین گزینه امنیتی تغییر دوره ای رمز کارت بانکی است. 
 
- روی کارت بانکی هیچگاه رمز خود را یادداشت نکنید.

آیت الله بهجت (ره):

از ما، عمل چندانی نخواسته اند!

مهم تر از عمل کردن، "عمل نکردن" است!

تقوا یعنی "عمل گناه را مرتکب نشدن!

همه میپرسند چه کار کنیم؟

من میگویم: بگویید چه کار نکنیم؟

و پاسخ اینست:

گــــــــنــــــــــــاه نــــکــنــیــد.

شاه کلید اصلی رابطه با خدا " گــنــاه نــکــردن " است.


 

اولین مجلس عزاى حسین(ع) به روایت شهید مطهری
شهید مطهری طی سخنانی اولین مجلس عزاى حسین(ع) را اینگونه روایت می کند: از عصر عاشورا زینب تجلى مى‏کند. از آن به بعد به او واگذار شده بود. رییس قافله اوست چون یگانه مرد زین العابدین (سلام الله علیه) است که در این وقت‏به شدت مریض است و احتیاج به پرستار دارد تا آنجا که دشمن طبق دستور کلى پسر زیاد که از جنس ذکور اولاد حسین هیچ کس نباید باقى بماند، چند بار حمله کردند تا امام زین العابدین را بکشند ولى بعد خودشان گفتند: «انه لما به‏» این خودش دارد مى‏میرد و این هم خودش یک حکمت و مصلحت‏خدایى بود که حضرت امام زین العابدین بدین وسیله زنده بماند و نسل مقدس حسین بن على باقى بماند. یکى از کارهاى زینب پرستارى امام زین العابدین است.

در عصر روز یازدهم اسرا را آوردند و بر مرکبهایى که پالانهاى چوبین داشتند سوار کردند و مقید بودند که اسرا پارچه‏اى روى پالان‌ها نگذارند، براى اینکه زجر بکشند.

بعد اهل بیت‏خواهشى کردند که پذیرفته شد. آن خواهش این بود: «قلن بحق الله الا ما مررتم بنا على مصرع الحسین‏» گفتند: شما را به خدا حالا که ما را از اینجا مى‏برید، ما را از قتلگاه حسین عبور بدهید براى اینکه مى‏خواهیم براى آخرین بار با عزیزان خودمان خدا حافظى کرده باشیم. در میان اسرا تنها امام زین العابدین بودند که به علت‏بیمارى، پاهاى مبارکشان را زیر شکم مرکب بسته بودند، دیگران روى مرکب آزاد بودند.

وقتى که به قتلگاه رسیدند، همه بى اختیار خودشان را از روى مرکب‌ها به روى زمین انداختند. زینب (سلام الله علی‌ها) خودش را به بدن مقدس اباعبدالله مى‏رساند، آن را به یک وضعى مى‏بیند که تا آن وقت ندیده بود: بدنى مى‏بیند بى سر و بى لباس، با این بدن معاشقه مى‏کند و سخن مى‏گوید: «بابى المهموم حتى قضى، بابى العطشان حتى مضى‏». آنچنان دلسوز ناله کرد که‏ «فابکت و الله کل عدو و صدیق‏» یعنى کارى کرد که اشک دشمن جارى شد، دوست و دشمن به گریه در آمدند.

مجلس عزاى حسین را براى اولین بار زینب ساخت. ولى در عین حال از وظایف خودش غافل نیست. پرستارى زین العابدین به عهده اوست، نگاه کرد به زین العابدین، دید حضرت که چشمش به این وضع افتاده آنچنان ناراحت است کانه مى‏خواهد قالب تهى کند، فورا بدن اباعبدالله را‌‌ رها کرد و آمد سراغ زین العابدین: «یا بن اخى!» پسر برادر! چرا تو را در حالى مى‏بینم که مى‏خواهد روح تو از بدنت پرواز کند؟ فرمود: «عمه جان! چطور مى‏توانم بدنهاى عزیزان خودمان را ببینم و ناراحت نباشم؟» زینب در همین شرایط شروع مى‏کند به تسلیت‏ خاطر دادن به زین العابدین.

ام ایمن، زن بسیار مجلله‏اى است که ظاهرا کنیز خدیجه بوده و بعدا آزاد شده و سپس در خانه پیغمبر و مورد احترام پیغمبر بوده است، کسى است که از پیغمبر حدیث روایت مى‏کند. این پیر زن سال‌ها در خانه پیغمبر بود. روایتى از پیغمبر را براى زینب نقل کرده بود ولى چون روایت‏ خانوادگى بود یعنى مربوط به سرنوشت این خانواده در آینده بود، زینب یک روز در اواخر عمر على علیه السلام براى اینکه مطمئن بشود که آنچه‌ ام ایمن گفته صد در صد درست است، آمد خدمت پدرش: یا ابا! من حدیثى اینچنین از ‌ام ایمن شنیده‏ام، مى‏خواهم یک بار هم از شما بشنوم تا ببینم آیا همین طور است؟ همه را عرض کرد. پدرش تایید کرد و فرمود: درست گفته‌ام ایمن، همین طور است.

زینب در آن شرایط این حدیث را براى امام زین العابدین روایت مى‏کند. در این حدیث آمده است این قضیه فلسفه‏اى دارد، مبادا در این شرایط خیال کنید که حسین کشته شد و از بین رفت. پسر برادر! از جد ما چنین روایت‏شده است که حسین علیه السلام همین جا، که اکنون جسد او را مى‏بینى، بدون اینکه کفنى داشته باشد دفن مى‏شود و همین جا، قبر حسین، مطاف خواهد شد.

بر سر تربت ما چون گذرى همت‏خواه

 که زیارتگه رندان جهان خواهد بود

آینده را که اینجا کعبه اهل خلوص خواهد بود، زینب براى امام زین العابدین روایت مى‏کند. بعد از ظهر مثل امروزى را -که یازدهم بود- عمر سعد با لشکریان خودش براى دفن کردن اجساد کثیف افراد خود در کربلا ماند. ولى بدنهاى اصحاب اباعبدالله‌‌ همان طور ماندند. بعد اسرا را حرکت دادند (مثل امشب که شب دوازدهم است)، یکسره از کربلا تا کوفه که تقریبا دوازده فرسخ است. ترتیب کار را اینچنین داده بودند که روز دوازدهم اسرا را به اصطلاح با طبل و شیپور و با دبدبه به علامت فتح وارد کنند و به خیال خودشان آخرین ضربت را به خاندان پیغمبر بزنند.

این‌ها را حرکت دادند و بردند در حالى که زینب شاید از روز تاسوعا اصلا خواب به چشمش نرفته است. سرهاى مقدس را قبلا بریده بودند. تقریبا دو ساعت‏بعد از طلوع آفتاب در حالى که اسرا را وارد کوفه مى‏کردند دستور دادند سرهاى مقدس را به استقبال آن‌ها ببرند که با یکدیگر بیایند. وضع عجیبى است غیر قابل توصیف! دم دروازه کوفه (دختر على، دختر فاطمه اینجا تجلى مى‏کند) این زن با شخصیت که در عین حال زن باقى ماند و گرانب‌ها، خطابه‏اى مى‏خواند. راویان چنین نقل کرده‏اند که در یک موقع خاصى زینب موقعیت را تشخیص داد: «و قد او مات‏» دختر على یک اشاره کرد.

عبارت تاریخ این است: «و قد او مات الى الناس ان اسکتوا فارتدت الانفاس و سکنت الاجراس‏» یعنى در آن هیاهو و غلغله که اگر دهل مى‏زدند صدایش به جایى نمى‏رسید، گویى نفس‌ها در سینه‏‌ها حبس و صداى زنگ‌ها و هیاهو‌ها خاموش گشت، مرکب‌ها هم ایستادند (آمد‌ها که مى‏ایستادند، قهرا مرکب‌ها هم مى‏ایستادند).

خطبه‏اى خواند. راوى گفت: «و لم ار و الله خفرة قط انطق من‌ها». این‏ «خفره‏» خیلى ارزش دارد. «خفره‏» یعنى زن با حیا. این زن نیامد مثل یک زن بى حیا حرف بزند. زینب آن خطابه را در ‌‌نهایت عظمت القاء کرد. در عین حال دشمن مى‏گوید: «و لم ار و الله خفرة قط انطق من‌ها» یعنى آن حیاى زنانگى از او پیدا بود. شجاعت على با حیاى زنانگى در هم آمیخته بود.

در کوفه که بیست‏سال پیش على علیه السلام خلیفه بود و در حدود پنج‏سال خلافت‏خود خطابه‏هاى زیادى خوانده بود، هنوز در میان مردم خطبه خواندن على علیه السلام ضرب المثل بود. راوى گفت: گویى سخن على از دهان زینب مى‏ریزد، گویى که على زنده شده و سخن او از دهان زینب مى‏ریزد، مى‏گوید وقتى حرفهاى زینب-که مفصل هم نیست، ده دوازده سطر بیشتر نیست-تمام شد، مردم را دیدم که همه، انگشتانشان را به دهان گرفته و مى‏گزیدند.