مرکز فرهنگی توحید (مسجد امیر المومنین زازران )شهرستان فلاورجان

نظر

یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضوء در کوچه لیلا نشست

عشق ، آن شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام سبویش کرده بود

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای

بر صلیب عشق ، دارم کرده ای

خسته ام زین عشق دل خونم نکن

من که مجنونم ، تو مجنونم نکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم

این تو و لیلای تو ، من نیستم

گفت ای دیوانه لیلایت منم

در رگت پنهان و پیدایت منم

سالها با جور لیلا ساختی

من کنارت بودم و نشناختی


نظر
0009302%20(25).jpg
فاطمه آورده فرزندی که در قدر و جلال
هم محمد هم امیرالمؤمنین هم مجتباست
چشم ثاراللهیان روشن به میلاد حسین
کام حزب اللهیان شیرین که این عید خداست
صفا گرفته دلم از صفای ثارالله
نوای مرغ دلم در نوای ثارلله
زصبح روز ولادت نه صبح روز ازل
پریده مرغ دلم در هوای ثارالله