سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرکز فرهنگی توحید (مسجد امیر المومنین زازران )شهرستان فلاورجان

 

.... 
وقتی حواسم نبود و کمی روسری ام لیزخورده بود و موهام دیده می شد

با لبخند گفتی: «موهات بیرونه ها خانومی!»

درحالی که موهام رو قایم می کردم

نگاهی به زنهای اطرافم تو خیابون انداختم.

شرم آور بود.

شوهراشون چه بی خیال.

«اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری»
..
31b.jpg ..
وقتی اون روز تو باغ همه ی خانومها رو جو گرفته بود

و جلوی همه قهقهه می زدن

و شوهراشون هم بی خیال نشسته بودن و تماشا می کردن

وقتی منو هم به جمعشون دعوت کردن؛آروم تو گوشم گفتی:

"مواظب وقار و متانت باش خانومی"

«اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری»
..
sijG65_325.jpg