ای یوسف زهرا مهدی جان سلام
مدتی هست حس می کنم نزدیکی، آنقدر نزدیک که با آمدن یک نسیم تو را احساس می کنم و می بویم . خوب می دانم که آخر دل سنگ و طِلِسم نحس قصه ها را می شکنی و آنگاه زمان وصل و جان نثاری می رسد.
پس بیا از پس کوچه های انتظار ، بیا که شعر هایم بی قافیه مانده اند ، بیا که باآمدنت گم میشود در تبسم تو بغض چندین ساله ام ، بیا که غزلهایم مضمون ندارند و مثنوی عشق نا تمام است .
محبوبم ! هر روز که می گذرد بیشتر از قبل دلم برایت تنگ می شود .عشق تو سراسر وجودم را فراگرفته و اگر دلم را بشکافی بر لوح آن نام تو حک گردیده .
یابن الزهرا ..." لَیتَ شِعری اَینَ اَستَقَرَّت بِکَ النَّوی " . کاش می دانستم که کجا و کی دلها به ظهور تو آرام خواهند گرفت.
بِنَفسی أنت ! به جانم سوگند که تا طلوع صبح صادق به انتظارت خواهم ماند و لحظه ها را با تمام سنگینی به دوش می کشم و سکوت ثانیه ها را به ازای فریاد زمان تحمل می کنم فقط برای رسیدن به لحظه با شکوه وصالت .
آقا جان! در وادی انتظار زمان را بنگر که چگونه از هجر تو همچون شمع ذره ذره آب می گردد . کی می آیی تا قطره ها به دریا بپیوندند ؟؟ خیبر گشای فاطمه کی می آیی؟؟ کی می آیی که کران تا بیکران دلم را برایت چراغانی کنم و چشمانم را فرش قدومت نمایم .
بیا که بهار ، بی صبرانه مشتاق آمدن توست و قبلم جویبار اشکهایی که هر روز و شب برای فراق تو ریخته می شوند .
یاس سفیدم! بیا تا با ظهورت آیه " والنهار اذا تجلی "تأویل گردد . بیا که چشمه سار وجودم سخت خشکیده و فریاد العطش برآورده ، بیا تا از نرجس چشمانت عطری برای سجاده ام بگیرم . بیا و مرا زائر شهر قاصدکها کن .
دلم برای ورود هر عشقی غیر از عشق تو بن بست است و دیده ام جز برای فراق تو نمی بارد . بیا که هجر تو آیه " اِنَّ عَذابی لَشَدید" را تفسیر می نماید . آقاجان! بحق کوچه و چادر خاکی بیا ، بیا که سید علی ما تنهاست و چاهی ندارد که غصه هایش را با او در میان بگذارد . بیا و رأس سبز شاپرکهایی باش که در جستجوی قبر یاس ، سرگردان کوچه های هاشمیند .
ای آفتاب عمر ! تا تو بیای انتظار را قاب میکنم و بر لوح دلم می کوبم . فریاد را حبس می کنم و به سکوت اجازه حضور می دهم . در نبود تو جام تلخ فراق را سر می کشم و سر به دوش هجران می نهم و برای آمدنت دعا می کنم . به امید آن روز منتظرت می مانم .
ای پیدا ترین و پنهان من ! تا تو بیایی مروارید چشمانم را برای سلامتیت صدقه می دهم و برای آمدنت روزه سکوت می گیرم و با جام وصال تو افطار می نمایم . نذر کرده ام که بیای تا جان شیرین را قربانی قدمهایت کنم . پس بیا که نذر خود را ادا کنم .
اللهم عجل ولیک فرج والعافیه ونصر و جعنا من خیر اعوانهی و انصاره و المستشهدین بین یدیه