مرکز فرهنگی توحید (مسجد امیر المومنین زازران )شهرستان فلاورجان

این داستان ,فقط یک داستانه . ولی چقدر برامون آشناست.....شاید به این دلیله که هر روز این ماجرا برای تک تک ما هم اتفاق می افته:موشی در خانه تله موشی دید به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد همه گفتند تله موش مشکل توست وبه ما ربطی ندارد.ماری در تله افتاد و زن خانه را گزید از مرغ برایش سوپ درست کردند گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند گاو را برای مراسم ترحیم کشتند و تمام این مدت موش در سوراخ دیوار مینگریست و میگریست!
این داستان ,فقط یک داستانه . ولی چقدر برامون آشناست.....

شاید به این دلیله که هر روز این ماجرا برای تک تک ما هم اتفاق می افته:

موشی در خانه تله موشی دید به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد همه گفتند تله موش مشکل

توست وبه ما ربطی ندارد.ماری در تله افتاد و زن خانه را گزید از مرغ برایش سوپ

درست کردند گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند گاو را برای مراسم ترحیم کشتند و

تمام این مدت موش در سوراخ دیوار مینگریست و میگریست!