به بینندگان آفریننده را / نبینی مرنجان دو بیننده را
این حجاب، حجاب عظمت است. چه این که موسی(ع) پرسش از دیدن کرد و شعلهای از فروغ آن، کوه را در هم نوردید. جلالالدین رومی در شرح این واقعه میسراید:
چو رسی به طور سینا ارنی نگفته بگذر / که نیارزد این تمنا به جواب لن ترانی
هستی هم در عین این که عیان است در حجاب است و شهود آن یا به عقل است یا به کشف و نقل. اینها روشهای فهم آن محجوبند.
زن در عرفان اسلامی مظهر اسم جمال الهی است. حتی بحثی در کارکرد مونث برخی صفات حق تعالی است. ذکر بسمالله الرحمن الرحیم و رحمانیت و رحیمیت و مطابقت آن با صفت مادرانه در رحم داشتن فرزند، در عرفان نظری بحثهای گوناگون و قابل توجهی را گشوده است. حجاب زن، ستر عورت نیست چنانکه برخی زن را عورت نام نهادهاند، بلکه حجاب آن حقیقتی است که حیث رحمانی و رحیمی دارد و امانتی است وجودی از ساحت قدس ربوبی. چنانکه فاطمه زهرا(س) میوه وجودی حضرت رسول(ص) در بازگشت از سفر معراج است و آینه جمال حق از وجهی و جلال وی از وجه دیگر است و تفسیر عرفانی این حدیث نبوی که من از دنیای شما سه چیز را دوست دارم: زن و عطر و نماز، در همین وجوه معرفتی نهفته است که زن مظهر است حق را از وجهی خاص که برای عاشقشدن در برابر حق مطلق هم به تعبیری زنانهشدن یا صفات زنان گرفتن لازم میآید. یعنی مسعد محبت حقشدن. حاصل آن که همین فقره را قیاس باید کرد با آیین عیسوی که پس از حضرتش راهبان برای کمال و تهجد، از زنان دوری و کناره میگیرند تا دامنشان «تر» نشود و یکسره در خدمت خدایشان باشند. حال آن که در عرفان و هستیشناسی اسلامی، مظهر فعل خلق و آفرینش حق تعالی در هستی، زن است چنان که مولوی در پس این ایدهها در مثنوی میگوید:
پرتو حق است آن معشوق نیست / خالق است آن گوییا مخلوق نیست
در همین مظهریت است که ابنعربی در فتوحات مکیه میگوید: «خدا را نمیتوان جدا از مخلوقات دید، عالیترین مجلای دیدن او بیش از هر ماده دیگری در انسان است و در میان انسانها زن مظهریت کاملتری نسبت به مرد دارد...».
آن که در حجاب است نه از نقص است که از کمال است و آن که در حجاب نیست نه از کمال است که از نقص است. عالیترین، هماره در حجاب است.