سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرکز فرهنگی توحید (مسجد امیر المومنین زازران )شهرستان فلاورجان

کمال الدین اسماعیل اصفهانی از شاعران پر اوازه قرن هفتم هجری است . او فرزند جمال الدین محمد عبد الرزاق می باشد که به سان پدر در ادب فارسی خوش درخشیده و این که پدر وپسری هر دو شاعر و نام اور باشند در تاریخ ادبیات ایران کم نظیر است .کمال الدین دارای اشعاری با نازک خیالی و نکته سنجی های زیباست که بدین سبب وی را خلاق المعانی لقب داده اند .بنا به روایت دولتشاه سمرقندی در هنگام حمله مغول به اصفهان به احترام کمال الدین خانه اش محل امن قلمداد گردیده و عده ای به ان جا پناهنده شده و اموال خود را در خانه وی پنهان کردند . چون مغولان اگاه شدند به خانه او ریخته و در این گیرودار کمال الدین اسماعیل به دست یکی از سربازان مغول کشته می شود .کمال الدین در قصیده ای از صلابت و شقاوت برف می نالد که با توجه به امکانات ان زمان باید حق را به کمال داد .و اکنون که قامت سرفراز میهنمان جامه ی سپید برف پوشیده و باعث شادمانی گشته باشد که به پاس استفاده از منابع و وسایل گرمایشی امروز خدا را شاکر بوده و با هنر درست مصرف کردن قدر ان را بدانیم . با هم قسمتی از قصیده برف را بخوانیم
************************************* هرگز کسی نداد بدین سان نشان برف
گویی که لقمه ای است زمین در دهان برف
مانند پنبه دانه که در پنبه تعبیه است
اجرام کوه هاست نهان در میان برف
ناگه فتاد لرزه بر اطراف روزگار
از چه زبیم تاختن ناگهان برف
در بند کرد روی زمین را چو زال زر
بهمن به دست لشکر گیتی ستان برف
سیلاب او در و دیوار می کند
خود رسم عدل نیست مگر در جهان برف
در خانه ها ز بس که فرود امدست برف
نامد به حلق خانه فرو هیچ نان برف
از بس که سر به خانه ی هر کس فرو برد
سرد و گران وبی مزه شد میهمان برف
گرچه سپید کرد همه خان و مان ما
یارب سیاه باد همه خان و مان برف
ان را که پوشش و می و خرگاه و اتش است
وقت صبوح مژده دهد بر نشان برف
نه من که هر نفس از باد زمهریر
پیغام های سرد دهد بر زبان برف
دست تهی به زیر زنخدان کند ستون
وندر هوا همی شمرد پود وتان برف
گر قوتم بدی ز پی قرص افتاب
بر بام چرخ رفتمی از نردبان برف