شما قبلا در بار? رابط? روسپی گری و فقر صحبت کردید و حالا هم به نابرابری ها و تبعیض های اقتصادی جامعه اشاره می کنید . به طور کلی تاثیر مشکلات و نابرابری های اقتصادی را در به وجود آمدن نابسامانی های اخلاق جنسی و مشکلات فرهنگی چگونه می بینید ؟
روسپی گری یعنی اینکه فرد در مقابل پول ، بدن خود را برای لذت بردن در اختیار کس دیگری قرار دهد. در تمام دنیا این پدیده بیشتر با فقر مادی ارتباط پیدا می کند . مرد هم ممکن است روسپی باشد که البته کمتر به چشم می آید. تحصیلات هم در این زمینه نقش دارد. یعنی افراد با تحصیلات بالا بسیار کم به سراغ روسپی گری می روند.
در جامعه ایران متاسفانه تعدادی از دختران ناخواسته در این دامها افتادهاند که به هوس پول و امکانات به سمت آن رفته اند . یا فریب یک رابطه به ظاهر عاشقانه را خورده اند و کم کم تبدیل به یک فرد حرفه ای در این زمینه شده اند.
ولی بیشترین آمار مربوط به زنان و دختران فقیر است . این مشکل، مشکل جامعه است و ما اگر به این آدم ها ، برچسب فاحشه بزنیم و آن ها را طرد کنیم ، صدمه بیشتری خواهند خورد. باید توجه داشته باشیم که به هر حال ، جامعه در بروز این اتفاق نقش داشته است و این افر اد نیز نیاز به درمان دارند و جامعه نیز باید به آنها کمک کند.
فاکتورهای دیگری هم باید در نظر گرفته شود ، یکی اینکه بعضی ها ممکن است مشکلات روحی داشته باشند و به این سمت می روند. اما گاه خانواده هایی هستند که خودشان ، فرزندانشان را برای این کار از خانه بیرون می فرستند که بخاطر فقر
مادی و فرهنگی است. شبکه های مافیایی هم وجود دارند که دیگران را به دام می اندازند و شبکه را گسترده تر می کنند تا ثروت بیشتری بدست آورند.
بحث خرید و فروش دختران ، الان در دنیا بحث مهمی است که متاسفانه در کشور ما هم این شبکه ها فعال بودند که در جای خودش با آن ها برخوردهای قانونی شده است. این کارها را مافیاهای صنعت سکس انجام می دهند.
پس وقتی مشکلات اقتصادی زیاد باشد ، به هر حال سامان جامعه به هم می خورد. یعنی می توان گفت به طور کلی شرایط اقتصادی نامناسب جامعه باعث ایجاد نابسامانی در اخلاق جنسی جامعه می شود ؟
به نظر من این مسئله در سطح کلان ، فقط به مشکلات اقتصادی باز نمی گردد. ما در تاریخ ایران و خیلی از کشورها دورههایی را داشتیم که وضعیت اقتصادی خیلی بدتر بود و مردم فقیرتر بودند، اما این پدیده ها رشد نداشته است. اینطور نیست که هر جا مشکلات اقتصادی است ،این مشکلات هم به وجود بیاید.آن چیزی که بیش از فقراقتصادی مطرح است ، مسئل? نابهنجاری و از هم پاشیدگی هنجاری و ارزشی جامعه است. وقتی جامعه ارزش های خود را از دست داده وتاثیر محرومیت ها تشدید شده است. یعنی اگر فقر را در کنار نابهنجاری های جامعه و فقدان ارزش ها داشته باشیم ، وضعیت خطرناک می شود.
مسئل? نابهنجاری در ارزش های اخلاقی را تا چه حد می توان به پدید? تهاجم فرهنگی و ورود مدرنیته به ایران مربوط دانست ؟ و تا چه حد می توان آن را با مشکلات و کمبودهای داخلی مرتبط کرد ؟
نقش تهاجم فرهنگی یا هر پدید? دیگری که در اثر گسترش ارتباطات به وجود آمده و مافیای های بین المللی پول و قدرت هم در آن نقش دارند ، قابل انکار نیست.
اما به عنوان تحلیل گر اجتماعی باید بررسی کنیم که چرا عوامل اجتماعی تاثیر تهاجم فرهنگی را تسهیل کرده است و چرا تهاجم فرهنگی اینقدر در جامعه ما تاثیرگذار شده است ؟ یعنی الان چه اتفاقی برای ما افتاده که جامعه خیلی سریع از بیرون تاثیر می پذیرد ؟ چرا مقاومت جامعه کاهش پیدا کرده است ؟ چرا این اتفاق افتاده است و چگونه می توان به جریان مقاوم سازی کمک کرد ؟ ما باید این موضوع را آنالیز کنیم . اینجاست که مشکل اجتماعی رخ داده است.
یکی از علت ها تضعیف نهاد خانواده است. البته من از کلم? بحران استفاده نمی کنم . چون به نظرم هنور به مرز بحران نرسیده ایم و هنوز اهمیت خانواده در ایران نسبت به خیلی از کشورها بالا است.
ولی آن اقتدار گذشته را ندارد . مثلا آزادی فرزندان خیلی بیشتر از گذشته شده است وما باید بررسی کنیم با این نظام اجتماعی جدید، خانواده را چگونه باید سامان بخشید و خانواده جدید ایرانی باید چگونه باشد تا همچنان نقش مثبت خود را حفظ کند. متاسفانه مقاومت نهاد خانواده پایین آمده است و نظام آموزشی ما در این زمینه ناکارآمد بوده است.
به نظر شما برای حل این مشکلات از چه راهکارهایی می توان استفاده کرد؟
راهکار درونی در بار? جامعه خودمان و پاسخ به این سوال که چرا مقاومت جامعه پایین آمده است و چگونه میشود که گاهی یک دشمن قوی به ملتی که ولوعددشان کم است پیروز نمیشود، ولی گاهی با یک حمله کوچک پیروز میشود. هم? این ها بستگی به درون جامعه دارد.
تا در درون جامعه اتفاقی نیفتاده باشد، دشمن خارجی کاری نمیتواند بکند . در داخل جامعه هم یک سری تغییرات طبیعی است ، مثل تغییرات جمعیتی ، تغییرات تحصیلی،تغییرات جنسیتی و این ما هستیم که باید بدانیم با یک جامعه جدید چگونه رفتار کنیم.
مسائل اساسی ما چیست؟ نهاد خانواده در جامعه جدید ایرانی باید دوباره تعریف بشود. چون نهاد خانواده هم مثل دیگر نهادها در اثر تحولات جامعه متحول می شود.
ما در حال حاضر مدل های مختلف خانواده از بشدت سنتی تا بشدت مدرن راداریم. اما نمی توانیم از نسخه های سی سال پیش برای حل مشکلات خانواده استفاده کنیم. خانواده های ایرانی با همدیگر خیلی تفاوت دارند. ما شکلهای واحدی از خانوادههای ایرانی نداریم . ما باید نهاد خانواده را با توجه به شرایط جدید بازسازی کنیم . در خانواد? امروز سلسله مراتب عمودی معنا ندارد. روابط افقی شده است.
موضوع مهم دیگر آموزش است . سهم نظام آموزشی در کاهش مشکلات اجتماعی چیست و برنامه اش برای این کار چیست ؟ ما نباید بگوییم که رسانهها هم? مشکلات را ایجاد کردند ، اگر خانواده و نهادهای آموزشی ما قوی باشند میتوانند مقاومت کنند ، ولی چون اینها دچار مشکل شدهاند یک گوشی موبایل میتواند برای یک خانواده خطرساز شود.
اگر مقاومت خانواده بالا باشد نه یک گوشی، بلکه دهها رسانه هم که بیایند چندان نمیتواند ضریب تاثیر بالا داشته باشد. الان ضریب تخریبشان بالا است ، ولی چرا بالا است؟ آیا چون ماهوارهها قدرتمند هستند؟ تا حدی درست است . ولی به نظر من باز به نهاد خانواده باز می گردد. نهادهای مقاومت کننده در برابر آنها یعنی نهادهای هویت ساز ناکارآمد شده اند. چگونه میشود یک فرد مثلا مسلمان در دل آمریکا همچنان متدین میماند ولی دردل کشور اسلامی ما مواجه با یک پدیدههایی میشویم که گاهی در غرب هم به ندرت اتفاق میافتد. این مسائل را باید بشکافیم، چرا با این اتفاقات روبرو هستیم ؟
می فرمایید که مقاومت در برابر مشکلات اخلاقی کم شده است . در این زمینه آیا با سیاست های سلبی موافق هستید ؟ مثلا فیلترینگ شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک یا ماهواره و سیاستهای سلبی به نظر شما تأثیر دارد؟
من در بحث پیشگیری به خود کنترلی معتقد هستم. انسان امروز باید کنترل خودش را داشته باشد. باید انسان ها احساس هویت کنند .آن وقت مقاومت می کنند و خودشان را کنترل می کنند تا دچار آسیب های اجتماعی نشوند. حالا دورهای نیست که ما بتوانیم برای تک تک آدم ها کنترل بیرونی بگذاریم.البته نهادهای نظارت کننده نقش خودشان را دارند. اما به عنوان یک استراتژی بلند مدت اصلا موافق نیستم و امکان پذیر هم نیست.
در کوتاهمدت هر جامعهای در اقتصاد هم به همین گونه است. مثلا میخواهد تولید داخلی را تقویت کند، با بستن واردات کالاهای خارجی و جلوگیری کردن سعی میکند که این فرصت را به کالای داخلی خودش بدهد.
اما وقتی رشد کرد در را باز میکند لذا به عنوان یک تاکتیک یا روش کوتاه مدت ، شاید کنترل بیرونی موثر باشد، ولی در دراز مدت پاسخ نمی دهد. هزینه بردار و کم تاثیر است. پس ما باید به تک تک انسانها کمک کنیم تا خودشان متوجه شوند که این مسیری که میروند در حقیقت اگر ادامه بدهند چه چیزهایی را از دست خواهند داد و به کجا ختم میشود.
کمک کنیم که خود شخص راه خلاف را ادامه ندهد. این به عنوان یک اصل است. انسان موجودی است توانمند، انسان موجودی است آگاه و با شعور. او با اختیار خلق شده است، ما چرا میخواهیم این را نادیده بگیریم و مرتب برای دیگران تصمیم گیری کنیم . انسان باید خود تصمیم بگیرد و اگر هم شکست خورد پاسخگو باشد.
وقتی من بخواهم از بیرون دائما ارائ? طریق کنم ، اگر شکست بخورد من را سرزنش خواهد کرد و میگوید شما نتوانستید من را هدایت کنید. لذا دستگاه های ما زیر سوال هستند. جامعه باید آگاهی و آموزش بدهد، افراد را توانمند سازد و از خطرات مطلع کند، احساس هویت را در آنها تقویت کند و این عوامل سهم اساسی در پیشگیری دارند.
نه فقط سازمان ها و نهادهای ذی ربط که حتی نسل اول انقلاب هم توسط فرزندانشان زیر سوال هستند. فرزندان به پدر و مادرهایشان میگویند که شما در زمان
انقلاب چه اشتباهاتی کردید که حالا ما دچار این مشکلات شده ایم.
اول اینکه تغییرات نسلی خیلی مهم است. همان طور که ما با نسل گذشته مان خیلی فرق داریم .من البته نسل گذشته را و خودمان را نسل موفقی میدانم . یعنی نسل ما نسلی بوده است که انقلاب را شکل داد و کشور را وارد فاز جدید کرد . اما اینکه در ادامه چقدر عملکردمان درست بوده ، از این خیلی دفاع نمیکنم .در ادامه شاید عملکرد ما خیلی قابل دفاع نباشد و باید این را بپذیریم.
اما باید به نسل جدید اعتماد داشته باشیم . فکر نکنیم ما خیلی مومنتر از آنها هستیم، چه کسی گفته است که من مومنتر از بچه خودم هستم . نباید به همه ، غیر از خودمان و به نسل جدید برچسب انحراف بزنیم.
نسل جدید، نسل خوبی است. آگاه است. منتهی الان تحولات بسیار سریع است. در دور? ما تحولات اینقدر سریع نبود. تکنیکهای جدید، تکنولوژیهای جدید ،علم جدید با سرعت همه چیز را متحول میکند. جوان در معرض این تحولات است و مدیریت این جریان بسیار سخت است.
بنابر این مشکلات نسل جدید بسیار بیشتر از نسل گذشته است. چون سرعت تحولات بسیار بالا است. پس باید به این نسل حق بدهیم و با او همدلی بکنیم. این ها با ما متفاوت هستند و باید ارتباط با نسل جدید برقرار باشد. همه جامعهشناسان فرهنگ میگویند که هر فرهنگی وقتی پایدار است که یک ارتباط خوب برقرار باشد. نسل جدید نمیتواند نسل قدیم را کات بکند و بگذارد کنار، اگر آنها را حذف کند گنجینه و سرمایه عظیم فرهنگیاش را نابود کرده است.
نسل قبلی هم نمیتواند نسل جدید را گرو بکشد و در بند خود بگیرد . باید آنها را آزاد بگذارد. آینده از آن نسل جدید است. برای ما نیست . پس این روابط نسبی است به نظر من بسیارمهم است.
من متعلق به نسل جدید نیستم، ولی میبینم به دلیل تحولات بسیار سریعی که وجود دارد ،کار نسل جدید بسیار سختتر است ، پس ما باید بیشتر کمک کنیم.
استاد ، من وقتتان را خیلی گرفتم. با اجازه تان سوال اخر را مطرح میکنم. فکر میکنید که چگونه میتوان ارتباط نسل جدید را با دین پررنگتر کرد؟
گاهی جامعه دچار بیماری می شود. گاهی هم روش های دینی که ما استفاده می کنیم دچار بیماری می شود. در جامعه ما آسیبهای دینی وجود دارد. آسیبهایی که به نگرش دینی لطمه می زند. با توجه به تحولات سریع جامعه ، زبان تبلیغات دینی باید تغییر کند. چون انسان ها گزینه های انتخابشان بالا رفته است و مراجع فکری شان متنوع شده است. جوانان حرفها و استدلال های قویتر میخواهند. دیگر برخوردهای سلبی پاسخگو نیست.
من معتقدم که بارشد جوامع، گرایش انسان ها به دین بیشتر خواهد شد ؛ اما کدام دین ؟ بعضی وقتها اعمال غلط ما به دین نسبت داده می شود. هر زمان و در هر دوره، هرگاه احیاگران دین با یک زبان صریح آمدند، موج موج جوانان به آن ها گرویدند.
اما هر وقت روش ها و انتخاب زبان غلط بود جوانان جامعه فاصله گرفتند.طبیعی است در بحث دین اعمال زور بی فایده است. خود قرآن میگوید بشیرا و نذیرا . من فقط آمدهام که به شما بگویم که این بد است و آن خوب است . گاه جوان حس می کند که درد ، درد دین نیست و درد دنیاست ، درد قدرت است .
این ها را قشر جوان تشخیص می دهد و روی علائق دینی اش تاثیر می گذارد وحرف های دینی کم تاثیر می شود. هر وقت یک جوان می بیند نیت الهی در آن نیست، بی تاثیر می شود. به نظر من جامعه ما گرایش به دین دارد . من هنوز جامعه خودمان را دینگریز نمیدانم . ولی وقتی احساس شود که دین ابزار معامله شده است از آن می گریزند.
یکی از هزینه های زیاد ایرانیها، هزینههای دینی است. به قم یا مشهد یا زیارت میروند ، سفره می اندازند ، بخش مهمی از سبد خانوارشان مربوط به هزینه های دینی است. اما به نظر من ما خیلی به سمت دین مناسکی رفته ایم و از محتوا دور شده ایم .
یک جوان باید تفاوت معنی دار رفتار یک دیندار با یک غیر دین دار را ببیند. پیامد دینداری باید این باشد که در زندگی روزمره ام آدم خوبی باشم. از چنین دینی استقبال می شود. چرا در اروپا و آمریکا از دین برای درمان و مسایل روانی استفاده میکنند؟ حتی در پزشکی استفاده میکنند؟ میگویند دین کمک میکند که انسانها به آرامش برسند ،وقتی به آرامش رسیدند ما هم میتوانیم درمان کنیم.
در دنیا کارکرد دین این است، ولی آیا ما از این ظرفیت دین استفاده میکنیم ؟ یا بیشتر به مناسک دین پرداخته ایم ؟ البته آن هم خوب است زیرا موجب انسجام اجتماعی است. اما همه دین در مناسک خلاصه نمی شود.دین باید پیامدی باشد و دین پیامدی این است که در عمل ما را به سمت یک زندگی صحیح انسانی هدایت کند که ما این را کمتر میبینیم.
ما الان در جامعه انسان متدین به معنای انسان پاکدامن، راستگو، امانت دار و صادق کم می بینیم اما متدین به معنی مقید به مناسک دینی زیادتر است.شما چند نفر میتوانید نشان بدهید که واقعا در زندگیاش آن چیزی را که میگوید عمل میکند ؟در زندگی خصوصی مان یک طور هستیم و در زندگی عمومی طور دیگر عمل می کنیم. خودمان میگوییم که غرب بد است و بچههایمان دارند در غرب زندگی میکنند و درس می خوانند. میگوییم جنس ایرانی بخرید بعد خودمان جنس خارجی مصرف می کنیم. به نظرمی رسد دینداری دچار مریضی شده است یعنی دینداری ها نمایشی شده است. جوان می بیند ما یک جور میگوییم و جور دیگر زندگی میکنیم و دلمان یک جای دیگر است. زبانمان یک جای دیگر است. این جوان میبیند که برای یک وام ناچیز در مانده است . برای ابتدایی ترین مخارج و نیازهایش درمانده است. یعنی کرامت اش آسیب دیده است .تازه مرتب به او می گویند تقوا پیشه کن ! آخر این بنده خدا که در تحصیلات و ازدواج و زندگی ساده اش در مانده است ، دیگر در چه چیز تقوا پیشه کند ؟
در انتها اگر صحبتی دارید بفرمایید.
به نظر من مشکل حاد جامعه مشکل جنسی نیست. مشکل جای دیگری است و در نابسامانی های جنسی نمود پیدا کرده است. ناکامی ها و محرومیت های جامعه در نابسامانی و مشکلات جنسی بروز پیدا می کند.
گاهی در این رابطه ها لذتی هم نیست. بلکه احساس هویت میکنند. احساس می کنند در این جا محروم نیستند و به خواسته شان رسیده اند . در جامعه ما در حال حاضر حس ناکامی و محرومیت و عدم رضایت زیاد است. این خود در آدمها حرص و ولع را افزایش داده است و موجب هنجارشکنی شده است و جامعه را به سمت پرتگاه از هم گسیختگی فرهنگی و اجتماعی می برد.
باید کاری کردکه مردم احساس رضایت کنند ،احساس شکوفایی کنند، ممکن است این احساس با یک کار کوچک هم به دست بیاید، ولی ممکن است که فرد خیلی موفقیتها را کسب کرده باشد، ولی هنوز احساس موفقیت به او دست نداده باشد. در جامع? ما احساس ناکامی به صورت گسترده وجود دارد.
هم کسی که ثروت زیادی دارد حریص است و احساس ناکامی میکند و هم کسی که واقعا ندارد و میگوید من عقب ماندهام .هردو ناراضی اند. همه احساس عقبماندگی میکنند و همدیگر را رقیب میدانند و فریب می دهند. حالا یک جایی این احساس را باید ارضاء کنند. گاهی سراغ مواد میروند گاه سراغ لذت های جنسی می روند. عوامل محرک و تسهیل کننده مثل اینترنت و دسترسی راحت به سکس نیز موثر هستند ولی مسئله ریشه در جاهای دیگر دارد.