مرکز فرهنگی توحید (مسجد امیر المومنین زازران )شهرستان فلاورجان

** تردید فرماندهان مشکل اصلی برای شروع کربلای5 بود

* البته منظور ما، سازماندهی به لحاظ روحی و روانی بود.

مشکل عمده ما نیروها نبودند بلکه فرماندهان بودند.

بیشترین وقت ما در این دو هفته در جلسات می‌گذشت. یا با آقای هاشمی جلسه داشتیم یا مشترک بود یا  بحث‌های مهندسی و مانور داشتیم. چالش زیاد و زمان کم بود. اکثر فرماندهان هم حالتی مردد داشتند که این خیلی کار را دشوار می‌کرد. فرمانده اگر تردید داشته باشد که عملیات انجام می‌شود یا نه، بسیار مشکل است. شیوه کار درسپاه هم اقناعی بود و فرمانده باید قانع می‌شد.

خوشبختانه چند یگانی که آقا محسن به من داده بود خیلی سلسله مراتب را رعایت می کردند و اگر فرمانده به آنها می‌گفت به فلان جا بروید دیگر سؤال نمی‌کردند و چون و چرا نمی‌آوردند.

* یادتان هست کدام یگان‌ها بودند؟

آقای قاسم سلیمانی لشکر 41 ثارالله، آقای نبی رودکی لشکر 19 فجر، آقای مرتضی قربانی لشکر 25 کربلا، آقای امین شریعتی لشکر 31 عاشورا، آقای علی فضلی لشکر 10 سیدالشهدا، خاطرم نیست آقای کوثری لشکر 27محمد رسول الله هم بود یا خیر اما این 5 نفر را دقیق در ذهن دارم. اینها یگان‌هایی بودند که پای کار آمده بودند اما بقیه یگان‌ها و قرارگاه‌ها بلاتکلیف بودند.

* مثل عزیز جعفری یا رشید که سکوت کرده بود.

همه فرماندهان فعال بودند و نظر می‌دادند البته آقای رشید کمی ساکت بود. دلیلش هم این است که رشید در موضع قرارگاه نیست و به عنوان مشاور حضور داشت و چون نسبت به انجام عملیات تردید داشت و نگران بود و نظرات او در فرمانده لشکرها هم تاثیر می‌گذاشت. شاید رشید کمی ساکت باشد اما عزیز جعفری مشارکت فعال دارد چون قرارگاه پشتیبان بود و باید نظر می‌داد.

** امکان موفقیت در کربلای5، 50درصد بود

* پس تنها کسی که برای انجام عملیات اصرار داشت، آقای رضایی بود؟

آقای رضایی اصرار داشت اینکار انجام شود و من هم از موضع قرارگاه پای کار آمده بودم و اعتقاد داشتم عملیات باید انجام شود و واقعیت این است که چاره‌ای هم جز انجام عملیات نداشتیم.

ما در این عملیات 50 درصد امکان موفقیت داشتیم اما اگر عملیات را انجام نمی‌دادیم کلا همه چیز تا یک سال دیگر کان لم یکن می‌شد و ممکن بود آقای هاشمی برود و به امام بگوید اینها نمی‌توانند. ایشان در یک جلسه به صراحت به ما گفت که اگر می‌توانید، انجام دهید و اگر نمی‌توانید به من نگویید، خودتان مستقیم به امام(ره) منتقل کنید که امام(ره) تکلیف را مشخص کند.

فرماندهان هم البته حرف بی‌ربط نمی‌زدند. می‌گفتند ما نیروها را دو ماه برای انجام عملیات کربلای 4 نگه داشته‌ایم و نهایتا هم وارد عملیات نشدند. دیگر نمی‌توان بیشتر از این نیروها را که بیشتر بسیجی و تهاجمی هم بودند در صحنه نگه داشت.

یکی از دلایل آقا محسن هم برای سرعت عمل در اجرای کربلای 5 همین موضوع بود که اگر نیرو برود، همه چیز را از دست داده‌ایم و اگر در این فاصله کم عملیات انجام ندهیم، نیروها تا سال دیگر پراکنده می‌شوند و معلوم نیست چگونه آنها را دوباره جمع کنیم.

** جوسازی درباره کربلای 4 ناشی از شیطنت است

* تحلیل شما را از فضایی که از سال 94 با تشییع شهدای غواص حاضر در کربلای 4 پیش آمد چیست؟ این فضا هرساله در سالروز انجام این عملیات تکرار می‌شود و برخی به دنبال مقصر و بولد کردن شکست در کربلای 4 هستند.

من فکر می‌کنم درخصوص عملیات کربلای 4 مقداری جوسازی‌ها ناشی از شیطنت است نه یک منطق عقلانی و حاکم بر جنگ.

یکی از شبکه‌های ضدانقلاب یک میزگردی در مورد این عملیات گذاشته بود و یکسری روایات را از قول بنده، آقای شمخانی و دیگران مطرح کرد که همه کذب بود.

البته این درست است که آن طرف آبی‌ها دنبال چنین سوژه‌هایی هستند، اما ما هم باید رویکرد خود را در مواجهه با مخاطب تغییر دهیم و از اینکه به مسائل سطحی و روبنایی بپردازیم پرهیز کنیم و از طریق ویژه‌نامه‌ها، فصلنامه‌های جامع، میزگرد، مقداری از این مسائل باز شود.

** شکستن دژ شلمچه برای ما یک آرزو بود

اصلا با فرض اینکه ما در کربلای 4 شکست خوردیم و اشتباه کردیم -بالاتر از این که نیست- اما چرا این را نمی‌گوییم که هنر و خلاقیتی که در حوزه فرماندهی داشتیم، این شکست را به یک پیروزی بزرگ تبدیل کرد؟ این نکته بسیار مهمی است.

در همین کربلای4 کارهایی شد که بعضا ما آرزوی آن را داشتیم. شکستن دژ شلمچه برای ما یک آرزو بود. ما قبلا یک بار در «والفجر8» از اروند عبور کرده بودیم اما واقعاً شکستن دژ شلمچه برای ما یک آرزو بود و همه می‌گفتند امکان پذیر نیست.

درآوردن کربلای 5 از دل کربلای 4 یک هنر است. اما اشکال کار اینجاست که ما نمی‌توانیم مخاطبمان را با این توضیحات سرخط کنیم چون مخاطب حوصله ندارد.

** نمی‌توان جعبه سیاه جنگ را باز کرد

گاهی یک دیوانه سنگی در چاه می‌اندازد و 100 عاقل نمی‌توانند آن را  دربیاورند. ما با چنین مشکلی مواجه هستیم حالا بگذریم از اینکه کسی که سنگ را در چاه می‌اندازد دیوانه نیست، شیطان است و از روی آگاهی هم این کار را می‌کند.

بعد تازه همه ما هم بسیج می‌شویم که جواب سوالات را بدهیم. زمانی همه جمع می‌شوند که بگویند چرا جنگ بعد از خرمشهر ادامه پیدا کرد؟ زمانی همه بسیج می‌شویم که چرا کربلای 4 شکست خورد ولی سراغ نکات مثبت جنگ نمی‌رویم و سعی نمی‌کنیم دفاع مقدس را از این زاویه برای مخاطب توضیح دهیم که جنگ یک پکیج کامل صفر تا صد است. در این پکیج کربلای 4 هست، والفجر مقدماتی وجود دارد، والفجر 1 و بیت المقدس و فتح المبین هم هست.

دفاع مقدس حادثه بزرگی است که در دنیا بی‌نظیر است، هرچند معضلات و مشکلات خاص خود را هم دارد و نمی‌شود هر معضلی را تنها با یک سؤال و یک جواب کلاسیک و دو خطی حل کرد. بسیاری اوقات نمی‌توانیم جعبه سیاه جنگ را باز کنیم.

** خاطرات فرماندهان به صورت کامل و بدون سانسور در حال ضبط است

* درست است که برخی حقایق جنگ را نمی‌توان گفت، اما به هرحال اینها تاریخ است و نمی‌شود تاریخ ثبت نشود.

درست است. برای همین امروز تقریبا 80-90 درصد کار تاریخ شفاهی فرماندهان ما در حال انجام است.

* بدون هیچ فیلتری؟

بله فیلتر نشده. هر چه که هست، گفته می‌شود. تاریخ شفاهی در شرایط طبقه‌بندی شده در حال انجام است. اما اتفاقاتی در جنگ ما افتاده که نمی‌توان تا 40-50 سال آینده لااقل آنها را بازگو کرد.

در حال حاضر تمام مسائل جنگ از ریز و درشت آن، از اختلاف بین سپاه و ارتش گرفته تا خطاهای احتمالی و... در حال جمع‌آوری است. صادقانه هم گفته و با دوربین ضبط می‌شود اما در حال حاضر شرایط بازگویی برخی از مسائل و موضوعات نیست. حضرت امام (ره) هم یکسری مسائل را در زمان حیات خود بیان نکردند و 20 سال بعد تازه برخی مسائل افشا شد.

گاهی ممکن است مخاطب و جامعه ظرفیت بازگویی برخی موضوعات را نداشته باشد. نه اینکه ما دلمان نخواهد آن را بازگو کنیم. همه حرف ما این است که تمام حوادث جنگ بدون عدول از کوچکترین مسئله باید ثبت و ضبط شود. اصلا ما به این کار اصرار داریم اما چقدر امروز بنا به شرایط و اقتضائات قابل انجام است؟

شما ببینید، یکی از کانون‌های اصلی علم در کشور، دانشگاه‌ها هستند اما دانشجویان ما چقدر در خصوص مسائل جنگ اطلاعات دارند و کارشناسانه به قضیه نگاه می‌کنند؟ حال باید در این وضعیت جعبه سیاه جنگ را هم باز کرد؟