پيام
+
خدايا چنين کن سر انجام کار تو خشنود باشي و ما رستگار
عليرضااحساني نيا
02/12/1
كيوان گيتي نژاد و
اللهي آمين
كيوان گيتي نژاد و
خدايا از تو چه پنهان مويه کردم از چنگ و اقبال اما حاصل چه شد؟امروز بر برج زهره گشته ام خوشنود اما زهره اش ندارم هرگز اقبال شايد در عبادت ات نبود کاهلي امروز برج مينو نشيمن گاه من ميشد افسوس از اين کاهلي و افسوس از اينهمه سرکشي ناميمون و بي کند و کاو
كيوان گيتي نژاد و
چه سود که توهم مرا احاطه کرد و بازي مي داد مي خواهم در جهان واقعي بزيم و خود را رها کنم از بازي ذهن آشوبزده و خطا کار شرمنده خود ميشوم دقتي خود را بازيچه اوهام ميي کنم مثل حال که مي بينم همه چي بر بال سکون است و هر که پاي کار خود من آنوقت سر هيچ و پوچ انتظار معجزه دارم جايي کع عقلدخنده اش مي گيرد من نمي دانم اين سيه چطور جرات مي کند خود را در اين دام اينگونه اسير وند