پيام
كيوان گيتي نژاد و
02/11/27
كيوان گيتي نژاد و
حق تو بلدي تو آني تو فلاني و محبوب دلهاي وامانده و بيمار عشقي چرا اينقدر مي کني بي مهري به ولباس اسير چرا با فتنه مي آموزي بندگان درخور مهرو اندرز و بزرگي؟تا کي محکوم مي کني دلهاي عاشق را با که مي خواني رمز رسيدن به معشوق را؟پاس نمي داري حرمت عاشقان را؟درد نمي کاوي از بحر دل بيمار ايشان را؟خلاصه دل در حرم عشق ات صاحبي دارد در نشان نگير از عاشق که رسم مروت نيست
كيوان گيتي نژاد و
ا حق غريبم و به تنهايي و ازلت من ديريست که آشنايي ره عشق پيش گرفتم و سالهاست در پيش در فتنه هاي گوناگون قلت مي خورم و مي سوزم مي سازم جز گريه کاري ازم برنيامد حال آمده ام با همه قدرت حقم از عشق به معشوق را از تو بستانمدردم را با جانم همسو کنم و به سوي معشوقم بتارم آيا يارم مي کني؟
كيوان گيتي نژاد و
حق نگهداره
كيوان گيتي نژاد و
حيدريم