پيام
+
خودت را به سمت راستگويي عادت بده ....
كيوان گيتي نژاد و
03/2/10
كيوان گيتي نژاد و
راستگويي يک کرنش و يک بازتاب رواني و عقيدتي و اخلاقي است که از روي درک زياد و باورهاي ايدواوژيک و غايي يک
كيوان گيتي نژاد و
داده ام و ديگر به خودي حسي به چاخان ندارم چون احساسي نيست و بيان حسي ناشناخته در من وجود ندارد نزد کسي مجهول باقي که کافي ست و بگويم تا آنتاليا که و ندارد هم از تلفيق جملات و کلمات خارج و مفهوم گرايي شود ديگر فرزاد فريبرز و ف يده و فيل کش بماند که حق آب و گل دارند از بيان و و ناستازيا
كيوان گيتي نژاد و
خسته ام کردي اي زمانه تا کي به دنبالت بيايم زمانه دگر باد آباد هر چه آيد خوش است چون هرچه دلم خواست نه آن ميشود شايد يک روز خداوند از دنده راست بلند شود و همه چيز وفق مراد گردد ولي افسوس اين گنجينه سالهاست که با من سر جنگ دارد ديگر بايد واقع بين بود شايد قرار نيست توهم روزي حقيقت شود اي ديوانه از لنز عاقلها نگر تو که هستي که برايت خونه جلي ماندن شود شايد بايد از اينجا هجرت کرد
كيوان گيتي نژاد و
ميروم آنجا که ديگر هيچ کس نشناستم شايد زندگي ادامه شايد شهادت لايق شو. اما نه اگر مي خواست محقق شود تا به امروز مي گشت و نمي شکست خورد شدن استخوانهايت زير بار گناه و عدم پذيرش توبه ات به ريشت خنده برآورد برو به دنبال حقيقت کيوان که خربزه آب است فکر نون باش که عاقبت مرگ قسمت تو ميشود نه شهادت و نه رفتن ات زير اه سرن شت ببين با من چه کردي سدنوشت