پيام

فرهنگي هنري و عاميان
02/4/21

+ سلام بر شهيد مهندس چمران که چه خدماتي به مسلمانان واين کشور کرد ودر اخر در خرداد 1360 در دهلاويه به شهادت رسيد روز بسيج استادان را گرامي مي داريم اميد است بتوانيم راه انها راادامه دهيم

كيوان گيتي نژاد و 02/4/24

اللهي صنمي فرما و يقيني را مستدام که خيرت نباشد الي اينم که خود شاهدم عاقبت را که تو نمودي آشکارا

خدايا اگر توجه شهدا نبود اگر کرمي که پشت شيشه با لباسان خاکي آغشته به خون شرف و ولايتمدار ايشان نبود اگر صادق نبودم به آنچه لازم نيست بيات کنم که مبادا تزوير و مکر و غرور در پي و امتحان اللهي همچنان مستدام تا نشانم دهد بشر در برابر يکجا بلاخره مي برد ولي فرقش اين است عاشق مي‌رود و فقط مي‌رود اما چشم به راه مي ماند

تا پايان عمر و به دنبال يک صنم و صبايي مي شوند تا شايد کرمي که از او دور مانده يقين دارد در دل معشوق باقي است حتي اگر محکوميت به ابد باشد با يک صنم و صبا نسيمي چون طوفان مي دود به سوي معشوق و شکنجه را دوست دارد اگر حتي از جانب معشوق باشد او آن را به عنوان نوازش و عاقبت گناهاني که کرده و خود کرده را مثل آنان که معشوق را وسيله اي براي خواسته هايي که از معشوقي.

از عشقي دروغين خود باز هم دارم مغرور ميشوم خدايا هيچي فقط مرا با هرچه امتحان مي کني بکن ولي با بيعت و توبه ام مرا رودررو نکن که اين کرم و لطفيست که مرا به آنچه که هر بنده اي نمي تواند خود را مصون از گناهي بداند با توجه به اينکه پيشتر در جايي اغفال و توبه اي که اگر انسان کامل بي خطا و اشتباه ميشد توبه اي نبود و طلب استغفار نبود

چراکه بر هر چه گناه ورزي مي تواني از خدا درخواست بخشش کني ولي بيعتي و توبه اي که شکستي آيا رو داريم که از خدا بابتش طلب بخششي کنيم که خودش هرچند بخشايش قرار داده ولي در مسيرت طوري رفتار مي کند که هيچ وقت نتواني از اين رفعتش برخوردار شوي مثل قوم بني اسرائيل که تا امروز نفريني بر پايشان است که پيامبر و ولي خدا از خدايش خواست و اين نفرين باقيست و دوزخ مال انهاست

بيعت شکني آنهم براي اينکه مي داند معنيش را مثل قوم بني اسرائيل که به يقين معجزات مي دانست خداي احد و واحدي را که نشانش و معجزه اش پيش از ايمانشان و يا رد کردنش بر آنها توسط پيامبر و ولي خدا اثبات بود ولي ضعف نفس و اصرار و لذت گناه باعث آن شد که به علم وحدانيت خدا سامري که خود پيامبرزاده اي بود اين قوم را به نفرين ابدي مبتلا کند

که در اينجا هم خداوند در نفرين و آفريته اي که بني اسرائيل که خود خاندان پيامبري داشتند به نام گناهشان نسبت به بنده اي که در سرزمين کفر و خانواده اي کافر يا کسي که نام مهدي را به دليل تسلط ابليس توسط همين اقوام نفريتي بر جهان گسترانيده بيشتر باشد تا نسبت به سايرين پس عذابي که بر قوم بني اسرائيل نازل شد عذابي ساده و قابل توبه نبود هرچند در توبه بسته

نيست ولي کدورتي که از بيت شکني آنها بود و طمع طلا و زر و مقام دوباره در دربار کساني که آنها را عمري به بردگي و نوکري مثل توله محمد رضا شاه معدوم که ديد آمريکايي ها باباي پاسبونشان را وقتي فرار کرد نه در کاخ که در تيمارستان بردند و از آنجا بيرون کردن آن زمان که نوکري برايشان مقدور نشد و همان محمد رضا شاه هم در جهتي که پدرشان را هم با يک ماشين تبعيد کردند و اون دست بيعت

مثل کساني که امروز شعار نه غره نه لبنان سر مي دهند جان را براي ايراني مي‌شناسند نه ملتي که بمل و موشک را پذيرفتند نه بخاطر خود فقط به صرف علاقه اي که آنهم از پي معشوقتان ولي الله حي جانشان را نثار کساني کردند که امروز نه غزه و نه لبنان سر مي دهند که اينان هم همان آنهايي هستند که از تاريخ و بيعت شکنان و مزدوران و پشت کنندگان به پيامبران و ولي هاي گذشته و خيانت هاي گذشتگان ديدند و عبرت نگرفتند

را در دستان ناکثين و مارقين و خوارج و منافقين فتنه نگر و آشوب طلبي که يکبار بخشيد و درس نگرفتند و در عهدي زندگي مي کنند که پيشتر خداوند و اوليا مقرب و معصومش از نشانه هاي نزول و رحمت و بر ثمره اي که معصوميت خاندانش وجود صالح او اولاد شريف و بصيرت اش را وعده حضور دادند و به نعمت همان ابليس هم بيان کرد براي ابليس پرستان همچو قوم و معبديان احصا که با علم به اينکه ايشان حافظان و موعوديان

موعودش را مي‌شناسند و مي دانند تاريخ نابودشان کمتر از 25 سال موعود از سوي ثمره جنتي است که بيش از همه ما منتظر حضور و شرفيابي جد موعود بوده و نشانه اش و خاندان کرم و معصوم و سلالگان پاک و بصيرت را اجداد معصوم و پيامبران پيش از حضور ولايتشان نويد ظهور و نشانه هاي موعود را مي‌دانند و امروز زير پرچم ولي خدا آشوب و فتنه و از خدام خود رو گرفته و به چند نفريتي راه يافته

به دستگاه اللهي که هيچ پيامبر و ولي معصومي هم با معصوميتشان ادعا و خالي نبودند از فرماندهان و ياراني که با يک قرآن سر نيزه بصيرت ولايي را به فريب عمر وعاثي و زر و سيم معاويه اي مي فروشند به حالي که عين عمار ولي خدا راشنيدند و سخن اشتر شير سپاه ولي خدا را که آنها کاغذي بيش نيستند و قرآن حقيقي در وجود و سخن و باور عليست ولي با اين حال حضرت را در صورت حرکتي که به نابودي

قومي که شايد آن روز خوارج فريب اش را نمي خوردند و عايشه اي را بر شتر اسود مثل اولاد امام ره دانستند و ديدن و شنيدند پيامبر زاده اي را که سامري شد و نفرين ابدي قوم و اقوام پيامبري خدا را در پيشاني داشتند روايت و پيشاني تاريخ گواهي اش بود و نهي کردن بصيرت ولي خدا را به آنچه محروم مي دارند حيدرثاني که بصيرت نباشد فرق اين دو را نداند چون به ابليس دل بستند

و او يعني ولي الله حي را بلاغت و صلابت و شجاعت و طهارت مولد و خاندان شريفش را و اولاد صالح و بصيرت را و لفط آقايي اش را در برابر فتنه گري از جنس ابليس و فرستاده ابليسيان چونان ابو موسي اشعري زمان کروبي به واقع و به روشني شاهد مکر غقيم مانده و ضايع شده اش قرار گرفتند و شهادت اولاد پيغمبر بر آقازاده نبودن و آقايي سلاله حيدر ثاني ديدند و شنيدند و بر قانون خلافت اسلامي آگاهند و از رهبر انقلاب

که هر انسان آزاده و با شرف ديگري هم با رجوع به تاريخ و احاديث اوليا الله و شجره جنت که خداوند به حرمت ايشان جهان و امروز بشر را خلق کرد را با نوه و نبيره اي از رهبر انقلابي که با بصيرت و علم تقوي و توحيدي حود يقين داشت ولي الله اعظم و ثمره جنتياني که ساليان معصوم و امروز سلالگان بصير و شجاع اش را با قياس مع الفارق قصدي که يزيديان به واسطه

شرک و کينه خوارج و بدعهدي ناکثين و منافقين هم عصر جد والاي اش شاهد بودند و امروز به واسطه نعمتي که شياطين و شيطان پرستان با علم به حق و باطل بودن و تشخيص خدايي و شيطاني با قياس مع الفارق ابليسي نخواستند فرق ماه من با ماه اغنيا و نخبگاني که ديوانه اي را به کرم و بيعت مردانه فهم و تشخيص و بصيرتي عطا کرد و مي کند که از نوکران ابليس و نخبگان خائن و وطن فروش دل بسته به ابليس فيض مهدي جان

و حافظان که از همان ثمره جنت است را حتي آنانکه خود را ملزم به اطاعت و يقين به ولي الله بودنش و نايب مهدي دوران و و جهان بودنش بيعت و گواهي مي دهند ولي با ديدن زر و سيم و آثار شيطاني که فيلم پينوکيو خر شدنش را صد بار از تلويزيون و هاليوود ابليس رانده شده هم به عينه هزار بار به رخشان کشيد وجود ابتر شان را

ولي چون رانده شده اي بود که يقين داشت به آنچه خداوند باعث خلق بشري که امروز از کينه او دستش به خون آبروي خود و دليل خلقتش آلوده کردند در حالي که شيطان مي دانست ايشان هرچند هم بفهمند حق کيست و باطل کيست را ولي چون لياقت توبه و فيض فرمانرواي اولاد و ثمره جنتي را که آبروي خلقتش را نهي مي کنند و به اين فرق که شيطان جانب انصاف

را در فيلم هاليوود اسرائيل نفرين شده توسط قومي که خود پينوکيو هستند که با علم و با همه اقرار به نوکري ابليس در فيلم آرزوي توبه کردني که با پينوکيو آدم شده قصد هم پيمانان را گشوده اعلام کرد ولي او مي‌دانست توبه لياقت مي خواهد و خانداني را که پيشتر خوارج ديدند و به تزوير و نفاق علي را تهديد به شهادت کردند و امروز از استحاله ولايت مطلقه فقيه ديگر جان کلام گفتم شما بگير

از اين مجنون بي آبرو و رانده شده از همين قومي که مي خواستند با نکبت و زجري که امثال خوارج و منافقين نفوذ کرده و لياقت از کف خدمت در دستگاه اميرالمؤمنين به قصد گمراهي و جدايي او از باور ولي الله و حقانيت ولايت حيدرثاني او آقا سيد مجتبي د ظ ع و اين ديوانه بخاطر جدايي از تزوير و اينکه هيچ کس عشق ديوانه را مثل عشقي که حيوانيت که بي خبر از ذات و نعمت اللهي در وجود انساني

که در کشتن و دل کندن از هماناني که به آنها صادقانه خدمت و ابرو و وجودشان را براي خدمت به ملتي که پيشتازي شهدايش و سربازان ولايي حيدري بسيجي ارتشي و سپاهي اش لبيک کنان دسته به دسته بيعت اش کردند

و اين ديوانه به يمن برکت اللهي نائل به توبه اي شد که به موجب درک گناهي که در زمان خلافت ولي الله اعظم اللهي باشد و اينکه ديوانه باشي و فيض زندگي و خدمتگذاري به ولي اللهي را يابي که شايد اگر اين توفيق و اين نعمت را با گناه و اصرار و ادامه گناه کوچک و بزرگ ادامه مي آدي شايد خداوند نعمت توبه را که به من به عاريه و به فضل يک رنگي

و صداقتي که آزموده به من پيش از خلقتش استوار داشت در صورت ادامه و اصرار به گناه و عدم استفاده از فيض توبه گناه به جايي مي رساند که نابودي و بازبودن در توبه را در جلويم و حقانيت خاندان ولايت را با همه ممنونيم فيض نزول و رسيدن به آن را به من بخشيده بود با اصرار بر گناه و رفتن سر زير بار گناه و معصيت با علم به وجود توبه به دليل انچخ

گفتم پيشتر يا فيض اش را از کفم مي گرفت الله و انسان بي خدا مانند کشتي در دل طوفان شياطيني که شهداي طريقت اش را ديد و معصيت را ديد و حسين سفينه النجاه را شعرش.را خواند و شنيد و حرمت خاندان ولايت و مقام و از خود گذشتگي اوليا خدا را ديد و يک سري مستکبر صهيونيستي را که همراه مهدي موعود

عيسي ابن مريم را با همه آنچه که کريم الله را شاهد بودند که قومي را که براي فيض الله و برگزيدگان نزد خدا مصائب و بدبختي هايش را تازه کريم الله بود جايي رساندن صهيونيست ها که قوم خود را نفرين کرد و از همه چي گذشت سر به بياباني زد که تا امروز هنوز کسي نمي داند

کريم الله بعد نفرين از دست اين قوم نفرين شده اي که روزي برگزيده بود چون کريم الله فيص اش را آثار و وعده و نشانه اش را در اوج نشانه ها و برکت نجات از دست ظالمان شاهد شدند بعد گاو را با زر و سيم فرعون معاوضه که اينجا برابري با عذابي که حصرت عيسي و مظلوميت اش ديدند مثل کريم الله که تا امروز نمي دانيم از دست اين قوم ذليل به کدام صحرا زد و در رفت و ووو

عيسي ابن مريم را با او چه کردند و آخر بر سر اين پيامبري که پيشتر مردهايشان را جان بخشيده بود و در قنداق مريم قديمه مادرش که آن روز مادر مولي اميرالمؤمنين ع در به دنيا آوردن اميرالمؤمنين و پرده اي که خداوند براي دور ماندن از قوم ظالمي که مولي ما را در محراب خدا به واسطه شهادتش فزت رب الکعبه اش را سرداد و گفتند علي هم مگر نماز مي خواند

سر دادند آن روز آنچه صهيونيست و پدرانشان با پيامبر اولي العظم و سرنوشت قومي که با پيامبر خود کاري کرد که طوري به صحرا زد که خداوند تا به امروز هم فاش نکرده پيامبرش از دست آن قوم بدکاره به کجا زده و مثل عيسي ابن مريم که حتي پيکر بي جانش را هم باقي نزاشت با توجه به آنچه همان قوم پليد و ملتي که شاهد همه عذاب و عاقبت پيامبر قبلي

امروز سر مي دهند که حضرت عيسي براي اين شهيد شد و با پيکرش نزد الله شرف ياب شد براي اين بود که گناهان ما را به گردن گيرد تا ما با شيطان و ايليسيان پيوند و عزاداري رانده شده اي از درگاه اللهي را به توحيدي احمقانه عزايش گيريم و همه را عيسي گردن گرفته پس هرچه خواهيم خواهيد بکنيد چون عيسي ابن مريم گفته بکنيد با خلق جهان و نترسيد که من خلق شده ام براي اينکه شرک بورزيد و ظلم کنيد کودک کشي

کنيد و با قومي که پيامبرش نفرينشان کرد و خود تا امروز خويشتن را مفقود الاثر کرده و خالقش هم راز فرارش را و محلش را هنوز رو نکرده است را يار و دوست و هم پيمان بدانيد و در مسير جادوگران و هاليوودي که وجود مهدويت و يقين همراهي عيسي ابن مريم براي نابودي کندن ظلم از جهان يقين داريد اما مي گوييد او براي گردن گرفتن جرايم ما است

و دين شما خشن است و پيامبر شما مظلومين را گفته ظلم نکنيد کودک نکشيد بيعت نکنيد در حالي که عيسي گفته هر غلطي کرديد نترسيد من گردن مي گيرم که عيسي آنها باور دارند با اينکه همراهيش با مهدي زمان را براي نابودي ظالمين شهادت مي دهند مثل من ديوانه که بيعتم را به دنيا نمي دهم ولي نخبه با علم به مجنوني من مي کند بيعتي اش را با ملت

که يقين دارد ولايتش را ولي مي گويد دين خشن پول کم مال شما شيطان و عيسي مجنون صهيونيست ها مال من اي خدا چي بگم که نگم بسته ديگه هر که مي خواست بفهمه اينقدر عاقل و معصوم گفتند و شنيدند و غزه و لبنان نه نمي خواهيم سر دادند من ديوانه چه مي خواهم بگويم

کسي که لياقت توبه ندارد هرچه گويي بگو فايده ندارد ولي من اين دين خشن و ولي فداکار و اولاد صالح و بصيرت را به جهان اين همه نخبه خائن و مکدر از گناهوعيسي وهمالود صهيونيستي ندهم که خدايا اين لياقت را از ما با هر چه حتي آزمودن و حتي تنگناه که پيشتر هم مدعيان بسيار عاقل تر ادعا کردن و جا ماندند من نکنم پس خدا از من نگير سعادتي را که به هر کس ندادي امين يا رب العالمين

ببخشيد ولي بايد وقتي سردار دلها مي گويد حضرت آقا تنهاست در حالي که اينهمه لبيک و بيعتمدار و خدمتگذار هست آنچه امروز از وصيت آن شهيد والاست بايد چشم بصيرت داشت تا معني تنهايي ولي الله حي و ثاني را از استحاله نخبه و زير دستگاه خلافت بي سعادت دل چرکين خبر از چهره روزگاري نه چندان غريب و صحراي احمر نه چندان دور آرزوي حضور کرد در حالي که با عيسي صهيونيستي نه مريم قديسي

درآمد و دنبال استحاله نخبگان مجنون و بي اثر از وجود ولايت و امامت که من نگويم همه مي دانند پس نمي گم تا همه اين حقيقت تنهايي آقا را چگونه مي بينند و چه مي سرايند صدق الله و صدق رسول و اوليا الله العلي العظيم