مرکز فرهنگی توحید (مسجد امیر المومنین زازران )شهرستان فلاورجان


در ایران، روز 15 تا 22 اسفند ماه به عنوان “هفته منابع طبیعی” نامگذاری شده است که نخستین روز این هفته یعنی 15 اسفند “روز ‌درختکاری‌” است.

درختان همواره در زندگی بشر موثر بوده اند. قرن هاست که آدمی در سایه شان از شدت گرما و تابش خورشید در امان مانده و از میوه های رنگارنگ و شیرین شان بهره مند گشته است. آوای پرندگان که در لابلای شاخسارشان مأوا گزیده اند، روح و جانش را صفا بخشیده و قلب وی را مملو از خوشی و شادابی نموده است. در دل زمستان سرد نیز بار دیگر به مدد هیمه ای که از تنه درختان فراهم آورده و آتشی که از آن افروخته سرما و یخبندان را تاب آورده و با آن ها دست و پنجه نرم کرده است و بار دیگر این شکوفه های زیبای درختان هستند که به او نوید فرا رسیدن بهاری دل انگیز را می دهند.

به این ترتیب بهره مندی هایی که از درختان عاید بشر می گردد بی شمار است و اگر درختان را نعمات الهی بدانیم، سخنی به گزاف نگفته ایم. شاید به همین دلیل است که انسان هایی فرهیخته نظیر شعرا و بزرگان و اساتید در زمینه ادبیات و نیز پیشوایان و بزرگان دینی همواره آن را مد نظر قرار داده و بدان توجه نموده اند. درخت مظهر زیبایی و حیات و یکی از زیباترین و پُرثمرترین نعمت های بیکران خداوند است که بخش مهمی از نیازهای انسان را برآورده می ‌سازد .

امروزه با صنعتی شدن جوامع بشری درختان نقش مهم تری در زندگی بشر ایفا می کنند؛

* از سویی مقدمات پیشرفت بیشتر صنعت و فناوری را موجب می شوند و منابع تامین کننده محصولاتی نظیر وسایل چوبی، مبلمان، لوازم التحریر(کاغذ، انواع مدادهای مختلف) ‌الوار و هزاران محصول دیگر محسوب می شوند.

* و از سوی دیگر به منزله ریه های یک شهر تلقی شده و نقش مهمی را در تامین سلامت اعضای جامعه ایفا می کنند که این مورد اخیر از موارد قبل مهم تر است؛ چرا که به دلیل فعالیت کارخانجات صنعتی و نیز ازدیاد وسایط نقلیه عمومی و فعالیت روزانه آن ها در سطح شهرهای بزرگ از جمله تهران، آلاینده ها و گازهای مهلک و خطرناکی نظیر دی اکسید کربن در هوای شهرها فزونی یافته و سلامت افراد را تهدید می کند و افزایش هر چه بیشتر این مواد آلاینده کاهش میزان اکسیژن در هوا را سبب می شود و این وضع نامساعد، گروه های آسیب پذیر نظیر بیماران ریوی و قلبی، سالخوردگان و کودکان را بیشتر تهدید می کند.

در چنین شرایطی مساله درخت و درختکاری راه حلی مناسب برای مبارزه با آلودگی های مذکور به شمار می آید.

ایجاد جنگل های مصنوعی و فضای سبز در اطراف شهرهای بزرگ به تاسیس کارخانجات تولید اکسیژن می ماند. در همین راستا در کشور عزیزمان ایران 15 اسفند هر سال به درخت و درختکاری اختصاص یافته و آن را روز درختکاری نام نهاده اند. به این ترتیب همه ساله در روز 15 اسفند ماه که آخرین ماه فصل زمستان است در حالی که همه ایرانیان خود را برای استقبال از روزهای پُر طراوت بهاری آماده می کنند، نهال های جوان به دست خاک مهربان و صبور ایران سپرده می شود تا به درختانی نیرومند و سرسبز بدل گردند و به این ترتیب گامی در آبادانی کشور عزیزمان برداشته می شود.

با کاشت درختان سازگار با وضعیت جوی ایران و با در نظر گرفتن شرایط آب و هوایی خشک و کم باران اغلب مناطق کشور، می توان محیط زیست را لطیف و با طراوت کرد. طبیعت و فضای سبز وسیله ای برای بقای بشری و حفظ زیبایی شهر است و به عنوان میراثی ارزشمند به همه انسان ها تعلق دارد.

درختکاری در ایران دارای پشتوانه ‌ای از علایق ملی و سنت تاریخی است، تاریخ نشان می ‌دهد که ایرانیان باستان، جشن های خاصی داشتند و در این جشن ها به درختکاری پرداخته و به خاک و زراعت احترام می‌ گذاشتند، علاوه بر این درختکاری با اعتقادات مذهبی مردم نیز پیوند دارد، تا حدی که کاشت درخت نوعی عبادت محسوب می شود.

در اهمیت درخت و درختکاری همین بس که در روایتی معتبر از یکی معصومین (ع) منقول است که: “حتی اگر دیدید قیامت بر پا شد و شما مشغول کاشتن درختی بودید، ازاین عمل نیک خود دست برندارید”. و این نشانگر تاکید و توصیه اولیای اسلام به حفظ و حراست از درختان و اهمیت درختکاری است.

مطالب یاد شده به روشنی، وظیفه تک تک ما را در حفظ و حراست از منابع طبیعی موجود، خصوصاً جنگل ها و مراتع و همچنین توسعه پایدار و گسترش این نعمت الهی، به عنوان یک وظیفه دینی و ملی، مشخص می کند.

به طور خلاصه روز درختکاری بهانه ‌ای است برای این که ما به محیط زیست احترام گذشته و آن را احیاء کنیم و یا حداقل آن را با دقت بیشتری نگه داری کنیم.

امید است که با تلاش در این جهت، حتی با کاشتن یک نهال کوچک، کشوری زیبا و آباد را برای خویش مهیا کنیم که یقیناً کاری پسندیده است.



آثار احسان به دیگران

معنا و مفهوم احسان

احسان ونیکوکاری از اموری است که در حوزه عمل اجتماعی و هنجارهای پسندیده قرار می گیرد و یکی از فضیلت های اخلاقی نیز به شمار می رود و هر کسی که از فطرت سالم برخوردار باشد زبان به ستایش و تحسین اهل احسان و نیکوکاران می گشاید.

در آموزه های قرآنی برای احسان معانی سه گانه ای بیان شده است که یکی از معانی آن ارتباط تنگاتنگی با مساله ایمان و ارتباط انسان با خدا دارد و در حقیقت در حوزه های شناختی و بینشی و نگرشی معنا و مفهوم می یابد. این معنا از احسان به نوعی در حوزه عرفان اسلامی نیز قرار می گیرد. از این رو عارفان برجسته اسلامی، فصلی مهم را به آن اختصاص داده اند و حتی فناری در کتاب مصباح الانس، بخش مهم و نخستین آن را به بیان مقام احسان و ارزش و مکانت آن اختصاص داده و بدان پرداخته است. این معنا را می توان در حوزه خاص قرار داد و از آن به عنوان مقامات عرفانی یاد کرد.

به نظر می رسد تفکیک وجدایی میان مفاهیم احسان به سختی امکان پذیر است و نمی توان مرزهای روشنی برای هر یک از معانی آن ترسیم کرد؛ زیرا میان هر یک از آنها چنان پیوستگی وجود دارد که تفکیک و جدایی تنها به شکل مفهومی و تجریدی انجام می شود و در عمل به دور از حقیقت و واقعیت است. به این معنا که میان بینش و نگرش وگرایش انسانی پیوندی استوار وجود دارد؛ چنان که میان احسان به معنای انجام کارهای نیک و یا به معنای نیکی به دیگران و یا به معنای انجام کامل و شایسته کاری، ارتباط تنگاتنگی وجود دارد.
بنابراین اگر گفته شود که شخصی کارهای نیک و پسندیده ای انجام می دهد و آن را تنها مرتبط به امور عرفانی بدانیم در حقیقت نیکی به دیگران را نادیده گرفته ایم چنان که انجام کامل و شایسته کاری را نیز به دست فراموشی سپرده ایم. به سخن دیگر شخصی که کاری نیک انجام می دهد در همان حال می تواند این نیکی و احسان را در حق دیگری به شکل شایسته و کامل انجام دهد. به عنوان نمونه اگر شخصی نسبت به دیگری خدمتی شایسته انجام دهد و در آن تنها رضا و خشنودی خدا را بجوید، او به هر سه معنای احسان عمل کرده است. بلکه می توان گفت کسی که نیکی کند و مصداق احسان باشد نمی تواند انسانی غیر مومن باشد و این عمل وی نمی شود به دور از تاثیرگذاری در زندگی دیگران و به طور ناقص انجام پذیرد؛ زیرا احسان به معنای نیکوکاری و انجام عمل نیک به طور شایسته و پسندیده و بی هیچ گونه منت و تقاضا و خواهشی است. از این رو همه حوزه بینشی و نگرشی و گرایشی انسان را دربر می گیرد.

قرآن محسنان را کسانی دانسته است که ایمان به خدا، رسول، قرآن و آخرت دارند و در کنار رسول در این راه تلاش می کنند و به دیگران نیکی می کنند و این نیکی آنان به گونه ای شایسته و کامل انجام می گیرد. از این رو گفته می شود احسان در مفهوم قرآنی آن با آن که به نظر می رسد دارای معانی ومصادیق سه گانه ای است ولی همه این معانی و مصادیق در حقیقت بازتاب معنای واحدی است.

برخی بر این باورند که احسان به معنای نیکی به دیگران با احسان به معنای انجام دادن کارهای نیک متمایز است و در آیات قرآنی نیز کاربردی متمایز از هم دارد؛ زیرا از آن جا که در پاره ای از مصادیق آن، فواید احسان، بیش از فرد نیکوکار متوجه افرادی است که نیکی به آن ها به سبب وضع خاصی که دارند، سفارش شده است و در مواردی نیز هیچ منفعتی برای نیکی کننده و نیکوکار نداشته و نیازی از وی را برطرف نمی کند، چنان که این معنا در ارتباط خدا با انسان و انسان با دیگران به چشم می خورد.

هرچند نیکی در ارتباط خدا با انسان و یا دیگر موجودات هستی، منفعتی را متوجه خدا نمی سازد ولی این بدان معنا نیست که تفاوت معنایی وجود دارد؛ زیرا احسان در اصل به معنای نیکی بدون چشم داشت منفعت و سود است. به این معنا که احسان به معنای انجام دادن کارهای نیک و پسندیده به طور کامل و شایسته و بی هیچ چشم داشتی از سوی شخص است. بنابراین اگر کاری پسندیده و شایسته همراه با نقص و یا منت و منفعت جویی انجام پذیرد به عنوان مصداق احسان قرار نمی گیرد. احسان زمانی تحقق می یابد که شخص بی هیچ چشم داشتی کاری نیک را به طور کامل و شایسته انجام دهد. بنابراین کارهایی که خداوند نسبت به انسان و یا هر موجود دیگری انجام می دهد به عنوان مصداق احسان بشمار می رود.

مصادیق احسان خداوند

در آیات قرآن، نیکی خداوند به بندگان چه در دنیا و آخرت و چه در زمینه نیازهای روحی و روانی یا در حوزه امور مادی به عنوان مصداق احسان شمرده شده است. از این رو قرآن از زبان حضرت یوسف تبیین می کند که رهایی وی از زندان و بازگشت خانواده به سوی او از مصادیق احسان خداوند به آن حضرت بوده است. آن حضرت(ع) می فرماید: قد اخرجنی من السجن و جاءبکم من البدو من بعد ان نزع الشیطان بینی و بین اخوتی (یوسف آیه 100) در این آیه آمدن خاندان یعقوب(ع) به سبب جای گزینی زندگی به مصر به جای بادیه نشینی، رهایی آنان از خشک سالی و نیز قحطی به دنبال مرگ احشام، هم چنین پایان دادن به جدایی یوسف(ع) و خانواده اش نیکی خدا به وی خوانده شده است. (مجمع البیان ج5 ص406 و المیزان ج11 ص 247)

قرآن ثروت و دارایی را نیز مصداقی از نیکی خدا برمی شمارد (قصص آیه 76) و گنج قارون را از زبان بنی اسرائیل احسان خدا به وی می داند. (قصص آیه 76)

بنابراین هرگونه نعمتی که خداوند به انسان می بخشد به جهت آن که کار نیک کامل و شایسته و بی هیچ چشم داشت و منتی است، به عنوان مصداق احسان می باشد. این گونه است که می توان گفت احسان معنایی واحد دارد و تفاوت های بیان شده از سوی برخی نمی تواند چندان مهم و تأثیرگذار ارزیابی شود و تفاوت های مفهومی آن به گونه ای نیست که بتوان روی آن تأکید کرد به ویژه آن که از جهت مصادیق دارای گستره یک سان می باشد.
ناگفته نماند که مصادیق احسان گاه با مفاهیم پردامنه دیگری چون تقوا و ایمان و عمل صالح یگانه می شود و در کاربردهای قرآنی تفاوتی میان احسان و آن ها گذاشته نمی شود. (آل عمران آیات 133 و 134 و نیز کهف آیه 30 و یوسف آیه 90 و نیز زمر آیه 33 و 34)

احسان به پدر و مادر  سرآمد همأ نیکی ها

انسان می بایست به عنوان جانشین خداوند رفتاری مبتنی بر احساس را در پیش گیرد تا خلافت الهی خویش را بنمایاند.
احسان و نیکوکاری حوزه ای خاص را دربرنمی گیرد بلکه همه حوزه های زندگی از عواطف، گفتار و رفتار را شامل می شود. قرآن نیکی را نسبت به برخی از افراد جامعه که توجه بیش تری را می طلبند مورد تأکید قرار داده است. از جمله کسانی که احسان در حق آنان مورد تأکید و ترغیب قرار گرفته، احسان و نیکی به والدین است. در قرآن بیش از ده بار و به طور معمول پس از توحید و اعتقاد به وحدانیت خداوند از مردم خواسته شده که در حق پدر و مادر احسان کنند.

در بینش و نگرش قرآنی نقش پدر و مادر در زندگی هر کسی در حد ایمان به وحدانیت خداوند است. کسی که به خدا ایمان دارد می بایست به احسان به پدر و مادر بیندیشد و در این راه کوتاهی نکند. قراردادن احسان به والدین در کنار توحید به معنای آن است که در بینش قرآنی نمی توان از ایمان و توحید به خدا سخن گفت درحالی که در حق پدر و مادر نیکی نکرد.

ملازمه یکتاپرستی و احسان به پدر و مادر

پدر و مادر در طول توحید قرار دارند و پس از خداوند تنها کسانی که می بایست مورد توجه و اهتمام قرار گیرند ایشان هستند. کسی که به گمان خویش به خداوند و توحید باور دارد ولی از احسان به پدر و مادر خودداری می ورزد نمی تواند مدعی توحید واقعی باشد؛ زیرا هر بینش و نگرشی می بایست در رفتار و برخوردهای انسانی بروز کند. کسی که در حق پدر و مادر نیکی نمی کند باید در ایمان و توحید خود تردید کند؛ زیرا قرآن میان توحید شخص و احسان به پدر و مادر نوعی ملازمه قرار داده است.

بنابراین باورمندان به توحید در حوزه های عاطفی و گفتاری و رفتاری باید در حق پدر و مادر احسان کنند و نیکوکاری در حق ایشان را اصل نخست و بدیهی برشمارند. (بقره آیه 38 و نیز نساء آیه 63 و نیز انعام آیه 115 و آیات دیگری که توحید و احسان به والدین را در کنار یک دیگر مطرح می سازد.)

خداوند با تأکید بر احسان به پدر و مادر می کوشد تا جایگاه ویژه ای برای آنان پدید آورد و حق ایشان را به درستی بشناساند. گفتار نرم و نیکو و سنجیده و در نهایت فروتنی و از سر مهر و محبت و شفقت از نمونه های مصداقی احسان است که خداوند به آن اشاره می کند. کمک مالی و تأمین نفقه و هزینه های ایشان نیز بخشی دیگر از مصادیق احسان شمرده شده است.

باید دانست که خودداری از برخوردهای اهانت آمیز و یا دستور به بازداری مردم از این گونه رفتارها در حکم احکام عادی شمرده می شود؛ زیرا هر کسی از این حق برخوردار است که مورد اهانت و تعرض و تعریض قرار نگیرد و تفاوتی میان پدر و مادر و دیگران در این بخش نیست. پس اگر خداوند به مردم فرمان می دهد که نسبت به پدر و مادر اهانت نورزید و یا اف به کار نبرید به معنای این است که این، حکم عادی و پیش پاافتاده ای است که می بایست در حق همگان انجام شود.

افرادی که در یک محیط با هم دیگر به سر می برند پس از مدتی با یک دیگر الفت گرفته و رفتارهای ایشان از حالت ادب اجتماعی بیرون می رود و به جهت اختلاف در برخی از سلیقه ها و مسائل ممکن است متعرض هم شوند. این گونه است که از کسانی که با هم زندگی می کنند خواسته شده است همواره ادب را رعایت کنند.

درباره پدر و مادر انسان باید فراتر از ادب اجتماعی عمل کند و در حق ایشان احسان روا دارد. به ویژه زمانی که با آنان در یک جا به سرمی برد و یا آنان در سن پیری قرار می گیرند.

این زمان پدر و مادر به جهت کاهش توان رفتار اعتدالی و عدم کنترل رفتار و حرکات ممکن است عصبانی شوند از این رو می بایست شخص با توجه به این وضعیت پیش آمده در حق پدر و مادر احسان بیش تری به عمل آورد.

قرآن با آوردن واژه رحم و رحمت می کوشد تا عواطف مردمان را نسبت به پدر و مادر تقویت کند. آنان که در سن پیری و کهولت از ناتوانی جسمی و حتی بیانی و اندیشه ای رنج می برند نیاز به چیزی دارند که در اصطلاح رحمت نامیده می شود. شخص می بایست نسبت به پدر و مادر رحم بورزد و عواطف خویش را نسبت به آنان بروز دهد و با رحمت با آنان برخورد کند. (نگاه کنید: اسراء آیه 32 و 42 و نیز نساء آیه 63)

قرآن با یادآوری رنجی که مادر در هنگام بارداری و شیرخوارگی و کودکی فرزند می برد از او می خواهد که در حق ایشان احسان و رحمت را مراعات کند. آیه 51 سوره احقاف در حقیقت با بیان این رنج ها و سختی ها سفارش بیش تری را نسبت به مادر به عمل می آورد. در حقیقت با بیان این مسایل می کوشد تا انسان را تشویق کند که در حق مادر محبت و احسان بیش تری بنماید؛ به ویژه که مادر از نظر عاطفی از حساسیت بیش تری برخوردار است و واکنش های وی بر اساس آن شکل می گیرد.

فرزند نمی بایست در برابر احسان خویش به پدر و مادر منتظر پاداشی باشد و اگر آنان حتی با وی خشونت و تندی نمودند از آنان برنجد.

کمک به خویشاوندان

از دیگر کسانی که قرآن احسان نسبت به آنان را مورد تشویق قرار داده، کمک مالی به خویشان و بستگان است. یتیمان و بیچارگان و همسایگان دور و نزدیک و نیز دوستان بسیار نزدیک و هم نشین و در راه ماندگان نیز از جمله کسانی هستند که می بایست بی هیچ چشم داشتی به آنان احسان کرد. (نساء آیه 63 و 73)

قرآن بیان می کند که احسان به دیگران در حقیقت احسان به خویشتن است چنانکه می فرماید: ان احسنتم احسنتم لانفسکم (اسراء آیه7)؛ زیرا شخص با احسان و نیکوکاری، شخصیت خود را کامل می گرداند و در تحقق تکامل وجودی خویش می کوشد. اگر انجام اعمال پسندیده و نیک، انسان را از خسران رهایی می بخشد و مصداق انسان پیروز و فائز می شود به این معناست که انسان در یک فرآیندی خود را از نقص به کمال می رساند. به این معنا که انسان در اصل به جهت از دست دادن سرمایه وجودی خویش در زیان و خسران به سرمی برد و هیچ کسی از این قانون مستثنی نیست مگر آنانی که خود را شناخته و پس از شناخت خویش و حق در راستای رهایی از نقص و خسران با کارهای نیک تلاش می کنند. از این روست که می توان گفت احسان به دیگران به معنای احسان به خویشتن خویش است و کسی که به دیگری احسان می کند پیش از آن که این احسان و فواید آن به دیگری برسد به خود وی رسیده است؛ زیرا با این بینش و نگرش احسانی خویش، توانسته است از زیان و خسران رهایی یابد و از برکت احسان، خود را به تکامل برساند و شخصیت و شاکله وجودی خویش را کامل گرداند.