سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرکز فرهنگی توحید (مسجد امیر المومنین زازران )شهرستان فلاورجان

 

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید:

اَلْمُؤْمِنُ بَیْنَ مَخافَتَیْنِ: ذَنْبٌ قَدْ مَضَى لا یَدْرِى ما صُنْعُ اللهُ فیه وَ عُمْرٌ قَدْ بَقِىَ لا یَدرِى ما یَکْتَسِبُ فِیهِ(1)

ترجمه

انسان با ایمان همواره از دو چیز نگران است از گناهان گذشته خود که نمى داند خدا با او چه رفتار مى کند، و از عمر باقیمانده که نمى داند خود چه خواهد کرد!

 1491251456351401661629623522315310614422

شرح کوتاه

   بارزترین نشانه ایمان، احساس مسؤولیت است، احساس مسؤولیت در برابر اعمالى که انجام داده و احساس مسؤولیت در برابر وظایف و تکالیفى که در پیش دارد.

   آن کسى که این دو احساس را دارد همواره به فکر جبران کوتاهى هاى گذشته است; و همچنین در فکر پیدا کردن بهترین راه ممکن براى استفاده از فرصت هاى باقیمانده، و این هر دو رمز تکامل و پیشرفت یک انسان با یک ملت است، مردمى که نه به اعمال گذشته مى اندیشند و نه به فکر ساختن آینده اند، افرادى بینوا و بدبختند.

1. اصول کافى، جلد 2، صفحه 7.

ای یوسف زهرا مهدی جان سلام

مدتی هست حس می کنم نزدیکی، آنقدر نزدیک که با آمدن یک نسیم تو را احساس می کنم و می بویم . خوب می دانم که آخر دل سنگ و طِلِسم نحس قصه ها را می شکنی و آنگاه زمان وصل و جان نثاری می رسد.

پس بیا از پس کوچه های انتظار ، بیا که شعر هایم بی قافیه مانده اند ، بیا که باآمدنت گم میشود در تبسم تو بغض چندین ساله ام ، بیا که غزلهایم مضمون ندارند و مثنوی عشق نا تمام است .

محبوبم ! هر روز که می گذرد بیشتر از قبل دلم برایت تنگ می شود .عشق تو سراسر وجودم را فراگرفته و اگر دلم را بشکافی بر لوح آن نام تو حک گردیده .

یابن الزهرا ..." لَیتَ شِعری اَینَ اَستَقَرَّت بِکَ النَّوی " . کاش می دانستم که کجا و کی دلها به ظهور تو آرام خواهند گرفت.

بِنَفسی أنت ! به جانم سوگند که تا طلوع صبح صادق به انتظارت خواهم ماند و لحظه ها را با تمام سنگینی به دوش می کشم و سکوت ثانیه ها را به ازای فریاد زمان تحمل می کنم فقط برای رسیدن به لحظه با شکوه وصالت .

آقا جان! در وادی انتظار زمان را بنگر که چگونه از هجر تو همچون شمع ذره ذره آب می گردد . کی می آیی تا قطره ها به دریا بپیوندند ؟؟ خیبر گشای فاطمه کی می آیی؟؟ کی می آیی که کران تا بیکران دلم را برایت چراغانی کنم و چشمانم را فرش قدومت نمایم .

بیا که بهار ، بی صبرانه مشتاق آمدن توست و قبلم جویبار اشکهایی که هر روز و شب برای فراق تو ریخته می شوند .

یاس سفیدم! بیا تا با ظهورت آیه " والنهار اذا تجلی "تأویل گردد . بیا که چشمه سار وجودم سخت خشکیده و فریاد العطش برآورده ، بیا تا از نرجس چشمانت عطری برای سجاده ام بگیرم . بیا و مرا زائر شهر قاصدکها کن .

دلم برای ورود هر عشقی غیر از عشق تو بن بست است و دیده ام جز برای فراق تو نمی بارد . بیا که هجر تو آیه " اِنَّ عَذابی لَشَدید" را تفسیر می نماید . آقاجان! بحق کوچه و چادر خاکی بیا ، بیا که سید علی ما تنهاست و چاهی ندارد که غصه هایش را با او در میان بگذارد . بیا و رأس سبز شاپرکهایی باش که در جستجوی قبر یاس ، سرگردان کوچه های هاشمیند .

ای آفتاب عمر ! تا تو بیای انتظار را قاب میکنم و بر لوح دلم می کوبم . فریاد را حبس می کنم و به سکوت اجازه حضور می دهم . در نبود تو جام تلخ فراق را سر می کشم و سر به دوش هجران می نهم و برای آمدنت دعا می کنم . به امید آن روز منتظرت می مانم .

ای پیدا ترین و پنهان من ! تا تو بیایی مروارید چشمانم را برای سلامتیت صدقه می دهم و برای آمدنت روزه سکوت می گیرم و با جام وصال تو افطار می نمایم . نذر کرده ام که بیای تا جان شیرین را قربانی قدمهایت کنم . پس بیا که نذر خود را ادا کنم .

اللهم عجل ولیک فرج والعافیه ونصر و جعنا من خیر اعوانهی و انصاره و المستشهدین بین یدیه