سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرکز فرهنگی توحید (مسجد امیر المومنین زازران )شهرستان فلاورجان

 

راز شروع شدن اکثر دعاها با "اللهم"

پس کسى که بازگشت انسان را از اسفل سافلین به عهده گرفته و او را از دوزخ تاریک، به محل کرامت و امن الهى باز می‏گرداند و از تاریکیها به نور میکشاند و از راهزنان سلوک محافظت می ‏کند همان اللّه است.
نوای دعای سحر از به یادماندنی ترین نواهای ماه مبارک رمضان است که خاطره ای مشترک میان نسل های مختلف از سحر های این ماه مبارک محسوب می شود. اگر چه در سال های اخیر با باز شدن پای تلوزیون به سفره های سحر و برنامه های متنوع این نوا مانند گذشته منحصرا سحرهای ماه مبارک را پر نمی کند اما هنوز در آستانه اذان صبح" اللهم انی اسئلک من بهائک بابهاه و کل بهائک بهی" روح را نوازش می دهد.
با وجود این خاطرات شیرین از این کلمات روح بخش کمتر درباره محتوای عظیم این مناجات زیبا سخن به میان آمده است در حالی که این دعا آن قدر پر مغز و محتوا و دارای لایه های معرفتی است که امام خمینی(ره) برای تبیین این معارف کتابی را با عنوان "شرح دعای سحر" به رشته تحریر در آورده اند که خواهیم کوشید در روزهای ماه مبارک رمضان بخشهایی از شرح دعای سحر را به مرور در اختیار مخاطبان مشرق قرار دهیم؛ باشد که این دعای روح بخش را با معرفت بیشتر به معارف عظیمی که در فرازهای آن مکتوم است هر سحرگاه زمزمه کنیم. التماس دعا
فقیر درگاه پروردگار عظیم، و مفتخر به انتساب به رسول کریم، سید روح اللّه فرزند سید مصطفى موسوى خمینى- که هر دو را آمرزش باد- از آنجایى که یکى از بزرگترین نعمت‏ها بر بندگان و رحمت گسترده در میان اهل شهرها دعاهایى است که از گنجینه‏هاى وحى و شریعت و حاملان دانش و حکمت نقل شده است، زیرا همین دعاهاست که رابطه معنوى میان خالق و مخلوق، و رشته پیوند میان عاشق و معشوق است، و وسیله‏اى است براى درآمدن به اندرون قلعه محکم، و چنگ زدن به آن دستاویز استوار و ریسمان پر توان، و روشن است که به این غرض نهایى و مقصد اعلى امکان وصول نیست مگر آنکه به هر اندازه که ممکن است به معناى دعاها توجه یافته و به مقدار توانایى به سرّ و حقیقت آنها پى برده شود، و من دیدم که دعایى که مشهور است و به نام دعاى مباهله نامیده شده است و از ائمه اطهار علیهم السّلام در سحرگاهان براى توسل به نور الانوار نقل شده، از دعاهایى است که قدرش جلیل‏تر و منزلتش رفیع‏تر است، زیرا آن دعا شامل صفات حسناى الهى و امثال علیاى ربوبى است و اسم اعظم و تجلّى اتمّ اقدم در آن دعاست، پس خواستم که آن را از بعضى جهات به مقدار آمادگى خویش، با توانى اندک و آگاهى ناچیزى که دارم شرح کنم، ولى حرباء (12) را چه رسد که بخواهد خورشید تابان را توصیف کند، و یا بیمار چشم کجا تواند که قصد نگاه کردن به تابش نور آن را نماید! و لکن مى‏گویم و به راستى مى‏گویم که:

نزد سلیمان رسید مرغک مسکین           ران ملخ در دهان به پیشکش دوست
از پى عذر قصور خدمت خود گفت           هدیه هر کس به قدر منزلت اوست‏(13)

اکنون من با طلب توفیق از پروردگار مهربان و مددجویى از روانهاى پاک و نفس‏هاى پاکیزه پیامبران بزرگ و اولیاء بزرگوار به مقصودم آغاز مى‏کنم.
اللّهُمَّ انّى اسْئَلُکَ مِنْ بَهائِکَ بِابْهاهُ، وَ کُلُّ بَهائِکَ بَهِىُّ، اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُکَ بِبَهائِکَ کُلِّهِ.
ح 1ح بار الها از تو سؤال مى‏کنم به زیباترین زیبایى‏ات، و همه زیبایى تو زیبا است، خداوندا از تو سؤال مى‏کنم به همه زیبایى‏ات.
جامعیت انسان همه عوالم را اللّهمّ) دعا کننده که مى‏گوید: اللهم، اصل این کلمه یا اللّه است (و مثل این است که یا اللّه گفته است).
بدان که انسان، تنها وجودى است که جامع همه مراتب عینى و مثالى و حسى است و تمام عوالم غیب و شهادت و هر چه در آنهاست در وجود انسان پیچیده و نهان است، چنانکه خداى تعالى مى‏فرماید: خداوند همه نامها را به آدم آموخت.
و مولاى ما و مولاى همه توحیدیان (صلوات اللّه علیه) بنابر نقل بعضى شعرى بدین مضمون فرموده است:

تو پندارى همین جرم صغیرى           جهانى در نهاد تو نهان است

بنابراین آدمى با ملکیان، ملکى است، و با ملکوتیان ملکوتى، و با جبروتیان جبروتى. و روایت شده از آن حضرت و حضرت صادق علیهما السّلام که فرمودند: بدان که صورت انسانى بزرگترین حجت‏هاى الهى است بر خلقش، و او همان کتابى است که خداى تعالى آن را با دست خود نوشته است، و او همان هیکلى است که آن را با حکمت خود بنایش نموده، و اوست مجموعه صورت جهانیان، و اوست مختصرى از لوح محفوظ، و او بر هر غایبى شاهد است، و اوست راه راست به هر گونه خیر و نیکى، و همان راهى است که در میان بهشت و دوزخ کشیده شده است.
پس انسان خلیفه خداست بر خلق او، و بر صورت الهى آفریده شده است، (14) متصرف در بلاد خداست و خلعت‏هاى اسماء و صفات خداوندى را در بر کرده و در گنجینه‏هاى ملک و ملکوت او نفوذ دارد، روحش از حضرت الهیه بر او دمیده شده، ظاهرش نسخه‏اى است از ملک و ملکوت، و باطنش گنجینه‏هاى خداى لا یموت. و چون جامع همه صورتهاى کونیه الهیه بود، از این رو در تحت تربیت اسم اعظمى که به همه اسماء و صفات محیط بود و بر همه رسم‏ها و تعیّن‏ها حکومت داشت قرار گرفت، پس رب انسان جامع کامل همانا حضرت الهیه است و سزاوار است که او خداى را به نامى که با مقامش تناسب دارد و او را از امورى که با او سازگار نیست محافظت مى‏کند بخواند، و از این روست که باید در مقام استعاذه و پناهندگى از شیطان رجیم به نام اللّه پناهنده شود نه دیگر نامها، و طبق آیه قُلْ اعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ به او امر شده است تا به پروردگار مردم پناهنده شود از شر کسى که با مرتبه او و کمالات او ضدیت و تنافر دارد، و آن وسوسه باطنى است، و پناه به خدا برد از کسى که در باطن او وسوسه ایجاد مى‏کند و در راه معرفت، راهزن اوست.

عارف کامل کمال الدین عبد الرزاق کاشانى در تأویلات مى‏گوید:
انسان همان وجود جامعى است که همه مراتب وجود را در انحصار خود قرار داده است. پس پروردگارى که او را ایجاد کرده و کمال انسانى را به او افاضه فرموده همان ذات خداوندى است، به اعتبار همه اسماء به حسب بدایت که از آن به اللّه تعبیر مى‏شود، و از این روست که خداى تعالى به شیطان فرمود: چرا سجده نکردى به آنچه من با دو دستم او را آفریدم؟ دو دست متقابل، مانند دو دست لطف و قهر و یا دو دست جلال و جمال که شامل همه اسماء است.

در سرّ ابتدا به اللهم در اکثر دعاها
پس کسى که بازگشت انسان را از اسفل سافلین به عهده گرفته و او را از دوزخ تاریک، به محل کرامت و امن الهى باز مى‏گرداند و از تاریکى‏ها به نور مى‏کشاند و از راهزنان سلوک محافظت مى‏کند همان اللّه است، چنانکه فرمود: اللّه ولىّ کسانى است که ایمان آورده‏اند و آنان را از تاریکى‏ها به نور مى‏کشاند. پس سالک که با قدم معرفت سلوک إلى اللّه مى‏کند مانند مسافرى است که در راه وحشتناک تاریکى، بار سفر به سوى حبیب خود را بسته است و شیطان، راهزن این راه است و خداى تعالى با اسم جامع محیطش حافظ و نگهبان اوست، پس بر دعا کننده و سالک لازم است که به نگهبان و مربى خود توسل جسته و با گفتن اللهم یا یا اللّه تضرع به او نماید. و سرّ اینکه بیشتر دعاها با این کلمه شروع مى‏شود همین است، گر چه از نظرى تمسک جستن به دیگر اسماء الهیه خوب است و آن نظر عبارت است از استهلاک تعین‏هاى اسمائى و صفاتى در احدیت جمع، چنانکه در سرّ اینکه در جملات این دعا پس از اثبات افضلیت، دوباره بازگشت نموده و مى‏گوید: همه بهاى تو بهى است و همچنین بقیه جملات، چنانکه خواهیم گفت.
من گفتن در دعاها منافاتى با فقر ذاتى ندارد انّى) گفتن کلمه من در اینجا نه براى اثبات منیّت است، زیرا اظهار منیّت با گدایى منافات دارد، در صورتى که دعا کننده مى‏گوید من از تو سؤال مى‏کنم و گدایى مى‏کنم، بلکه این من گفتن مانند شما گفتن است که خداى تعالى مى‏فرماید: شما نیازمندان به خدا هستید. با اینکه شمایى که سواى حق باشد خود ملاک استغناء و بى نیازى است نه ملاک فقر و نیازمندى. پس آنچه با مقام سالک الى اللّه منافات دارد آن گونه استقلال و بى‏نیازى است که در کلمه شما در آیه شریفه إِنْ هِیَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّیْتُموها أَنْتُمْ (این‏ها نامهایى است که شما آنها را نامگذارى کرده‏اید) ذکر شده، و اما در مقام اظهار ذلت و اظهار فقر اثبات انانیت نکوهیده نیست، بلکه اصلا از باب اثبات انانیت نیست، مانند کلمه شما است که در آیه شریفه: اى مردم شما نیازمندان به خدا هستید آمده است، بلکه حفظ مقام عبودیت و توجه به نیاز و تنگدستى اگر در حالت صحو دوم (صحو بعد از محو)(15)باشد خود یکى از تمام‏ترین مراتب انسانیت است.
چنانکه در روایت شریفه بنابر آنچه گفته شده به آن اشاره شده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: برادرم موسى از چشم راست نابینا بود، و برادرم عیسى از چشم چپ نابینا بود، و این منم که هر دو چشمم بیناست.
پس بنا بر این روایت، حفظ مقام کثرت در وحدت و وحدت در کثرت، براى احدى از انبیاء مرسل میسر نشده مگر براى خاتم پیامبران بالاصاله و براى اوصیاء آن حضرت به تبعیت او؛ درود خداوند بر همه آنها باد.

دستور دعا کردن‏
اسْئَلُکَ) از تو سؤال مى‏کنم. سؤال اگر به زبان استعداد شد دست رد به سینه سائل نمى‏خورد و دعایش پذیرفته و مستجاب خواهد شد، زیرا فاعل و کسى که خواسته را انجام مى‏دهد تمام و فوق تمام است و فیض آن حضرت، کامل و فوق کمال است و اگر فیض، ظهور ندارد و افاضه نمى‏شود از ناحیه نقصان استعداد است. پس اگر پذیرنده، استعداد پذیرش فیض را داشته باشد فیض الهى از خزینه‏هایى که پایان ندارد و کمبودى در آنها ایجاد نمى‏شود و از معادن فیضى که غیر متناهى است و نقصان پذیر نیست، بر او افاضه خواهد شد.

در حقیقت اخلاص‏
پس دعا کننده را سزاوار چنین است که تا مى‏تواند باطن خود را منزه کند و آن را از آلودگى‏ها و ملکات پست تهى سازد تا دعایش از مرحله گفتار به مقام حال، و از مقام حال به لسان استعداد رسد و از ظاهر به باطن سرایت کند تا دعایش مستجاب گردد و به مقصدش نائل شود. پس کوشش کن تا مگر باطنت دعا کند و باطنت طالب باشد تا درهاى ملکوت بر قلبت گشوده شود و اسرار جبروت بر سرّت و ضمیرت منکشف گردد و کشتى عقلت در دریاهاى خیر و برکات به حرکت درآمده، به ساحل‏هاى نجات برسد و تو را از گردابهاى هلاک نجات بخشد و با دو بال (علم و عمل) از این سراى تاریک و خانه هلاکت و بدبختى به عالم انوار پرواز نماید. و مبادا در مقابل این صفات حسنى و امثال علیا که آسمان‏ها و زمین‏ها بر آنها استوار است و همه عوالم با نور آنها روشن است، رسیدن به شهوتهاى پست و لذتهاى فانى و پوسیده و غرضهاى حیوانى و کمالات چهارپایان و درندگان را در نظر داشته باشى، بلکه باید در طلب کرامتهاى الهى و انوار عقلى و کمالات لایق مقام انسان به عنوان آنکه انسان است، باشى و بهشتى را که به پهناى آسمان‏ها و زمین طلب کنى. تازه این هم در ابتداى سیر و سلوک است و گر نه نیکى‏هاى نیکمردان براى مقربین گناه محسوب مى‏شود. بنابراین، عارف کامل کسى است که قلب خود را همچون هیولى که هر صورتى را مى‏پذیرد آماده پذیرش هر صورتى سازد که محبوب، آن صورت را به آن قلب بدهد و هیچ صورت و فعلیّتى را از پیش خود مطالبه نکند، و از هر دو عالم بگذرد و به هر دو نشأه پشت پا زند، چنانکه عارف شیراز گوید:

در ضمیر ما نمى‏گنجد به غیر از دوست کس           هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس

و در جاى دیگر گوید:

نیست در لوح دلم جز الف قامت دوست           چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

و این است حقیقت آن اخلاصى که در روایت به آن اشاره شده که هر کس چهل روز براى خدا اخلاص از خود نشان دهد چشمه‏هاى حکمت از دل او بر زبانش جریان مى‏یابد. و در کافى از امام رضا علیه السّلام نقل شده است که امیر المؤمنین علیه السّلام مى‏فرمود: خوشا به حال کسى که عبادت و دعا را براى خدا خالص کند، و دلش را به آنچه چشمش مى‏بیند مشغول نسازد، و یاد خدا را به آنچه گوشش مى‏شنود فراموش نکند، و به آنچه به دیگرى داده شده سینه‏اش اندوهگین نگردد.
پس مرگ بر بنده‏اى که ادعاى بندگى کند آنگاه آقا و مولاى خود را به اسماء و صفاتى بخواند که آسمان‏هاى ارواح و زمین‏هاى اشباح با آن اسماء و صفات استوار است، ولى خواسته‏اش شهوتهاى نفسانى و رذایل حیوانى باشد و تاریکیهایى را بخواهد که روى هم انباشته شده است و ریاست‏هاى باطل و دست باز و قدرت کامل در شهرها و مسلط شدن بر بندگان خدا خواسته او باشد.

تو را ز کنگره عرش مى‏زنند صفیر           ندانمت که در این دامگه چه افتاده است؟

و اى خوشا به حال بنده‏اى که پروردگارش را به خاطر خود او عبادت کند و خالص براى او شده باشد و بجز او منظورش نباشد و شهوتهاى دنیوى و مقامات اخروى را خریدار نباشد.

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود           ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است