سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرکز فرهنگی توحید (مسجد امیر المومنین زازران )شهرستان فلاورجان


***
بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام
.
مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقه ام
.
زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی
.
داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟
.
دراین سه ماه، آب شدم ، امتحان شدم
.
با هر صدای سرفه ی تو نصفه جان شدم
.
با دیدنت، نگاه مرا سیل غم گرفت
.
با اولین تبسم تو، گریه ام گرفت
.
این بوی نان داغ به من جان ِ تازه داد
.
حتی به پلکهای حسن، جان تازه داد
.
زحمت نکش! هنوز سرت درد می کند
.
باید کمک کنم، کمرت درد می کند
.
آیینه ی پراز ترکم ، احتیاط کن
.
فکری به حال و روز بد ِ کائنات کن
.
تا کهنه زخم بازوی تان تیر می کشد
.
دستاس خانه، آه نفس گیر می کشد
.
ازدست تو، به آه شکایت بیاورم
.
نگذاشتی طبیب برایت بیاورم
.
با اینکه اهل ِ صحبت بی پرده نیستم
.
راضی به رنج دست ِ ورم کرده نیستم
.
جارونکش! که فاطمه جان درد می کشم
.
دارم شبیه پهلوی تان درد می کشم
.
جارو نکش! که عطربهشت ست می بری
.
روی ِ مرا زمین نزن این روز آخری
.
باغ بدون غنچه وگل دلنواز نیست
.
ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست
.
گیرم که گردگیری امروز هم گذشت...
.
فصل بهارآمد و این سوز هم گذشت....
.
آشفته خانه ی جگرم را چه می کنی
.
خاکی که ریخته به سرم را چه می کنی
.
زهرا به جای نان، غم ما را درست کن
.
حلوای ختم شیرخدا را درست کن
.
مبهوت و مات ماندم از این مِهر مادری
.
دست شکسته جانب دستاس می بری
.
جان ِعلی بگو که تو با این همه تبت
.
شانه زدی چگونه به گیسوی زینبت
.
شُستی تن حسین وحسن با کدام دست؟
.
آماده کرده ای تو کفن با کدام دست
.
حرف از کفن شد و جگرت سوخت فاطمه
.
ازتشنگی لب ِ پسرت سوخت فاطمه
.
حرف ازکفن شد و کفنت ناله زد حسین
.
خونابه های پیرهنت ناله زد حسین