پرتال امام خمینی(س)؛ یادداشت 317/ پروین سادات قوامی

انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم، در سال 1341 که پروژه اصلی آن همان اصلاحات ارضی بود، واکنش های مختلفی را از ابتدا موجب شد و تا اکنون درباره نقش آن در انقلاب 57 بسیار سخن گفته شده است؛ اینکه آیا اصلاحات ارضی و انقلاب سفید، اصلاحات خیرخواهانه محمدرضا پهلوی در کشور و قابل ستایش بود یا به دلیل انگیزه های پنهان و بدخواهانه و پیامدهای ناگوار آن برای ایران، سزاوار نکوهش. بسیاری از مخالفان پهلوی اعم از گروه های مذهبی، روحانیون و احزاب چپ، انقلاب سفید را طرحی آمریکایی و با هدف وابستگی ایران به آمریکا ارزیابی و با آن مخالفت کردند. از نظر مخالفان، این طرح موجب نابودی کشاورزی ایران، فقر دهقانان و مهاجرت آنان به شهر و وابستگی بیشتر به غلات و مواد غذایی می شد و همین عوامل بود که زمینه انقلاب 1357 در ایران را فراهم آورد.

انقلاب سفید یا انقلاب شاه و ملت، مجموعه ای از برنامه های اصلاحی اجتماعی و اقتصادی بود که محمدرضا پهلوی به دلیل فشارهای داخلی و خارجی برای انجام اصلاحات در ایران آغاز کرد و دلیل عمده آن تغییر سیاست های منطقه ای آمریکا در برخورد با ملت ها و فشار دولت کندی، رئیس جمهور آمریکا برای این تغییرات بود. دولت آمریکا برای مقابله با رشد کمونیسم و پیشگیری از انقلاب های خشونت بار مردمی، طرح تشویق دولت ها به اصلاحات را آغاز کرد. پیامد این سیاست، تقلیل کمک های نظامی و جایگزینی کمک های اقتصادی به کشورهای جهان سوم، ازجمله ایران بود. این اصلاحات که از سال 1339 و با تصویب قانون اصلاحات ارضی در مجلس سنا آغاز شد، با مخالفت شدید آیت الله سیدحسین بروجردی روبه رو شد؛ از همین رو ادامه اصلاحات تا زمان رحلت بروجردی متوقف شد و پس از آن در زمان نخست وزیری علی امینی پی گرفته شد.

شاه که از جانب امینی احساس خطر می کرد، در فروردین 1341 با سفر به آمریکا، اجرای اصلاحات پیشنهادی را شخصاً متعهد شد و در 19دی1341 طرح اصلاحی انقلاب سفید را در نخستین کنگره ملی شرکت های تعاونی روستایی ایران در تهران، ارائه کرد. دلیل نام گذاری «انقلاب سفید» بر این اصلاحات، چنان که پهلوی گفته است، تحول اساسی، عمیق و دموکراتیک در همه شئون اقتصادی و اجتماعی کشور، بدون ذره ای خونریزی بود. طرح ابتدایی انقلاب سفید شش اصل داشت: 1. الغای رژیم ارباب ـ رعیتی؛ 2. تصویب لایحه ملی کردن جنگل ها در سراسر کشور؛ 3. تصویب لایحه فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی؛ 4. تصویب لایحه سهیم کردن کارگران در منافع کارگاه های تولیدی و صنعتی؛ 5. لایحه اصلاحی قانون انتخابات؛ 6. لایحه ایجاد سپاه دانش برای اجرای تعلیمات عمومی و اجباری. در سال های بعد، اصول دیگری به آن اضافه شد تا آنجا که به نوزده اصل افزایش یافت. پهلوی که تجربه شکست لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی در آغاز سال 1341 را به دلیل مخالفت گروه های مختلف با آن از سر گذرانده بود، کوشید از راه برگزاری همه پرسی و مقابله جدی با حرکت های مخالف، اصلاحات مد نظر خود را اجرا کند. او با استناد به اصل 26 متمم قانون اساسی مشروطه، اصلاحات را از طریق مراجعه مستقیم به آرای عمومی ملت، درخواست کرد. در فاصله 19دی تا 6 بهمن 1341 که تاریخ برگزاری همه پرسی بود، در کنار تبلیغات گسترده ای که در رسانه های دولتی برای تشویق مردم به حضور در همه پرسی انجام شد، اعتراض ها و انتقادهای بسیاری نیز از سوی گروه های مختلف سیاسی صورت گرفت.

جبهه ملی در اعتراض به رفراندوم، درخواست تظاهرات کرد و نهضت آزادی در اعلامیه ای با عنوان «ایران در آستانه یک انقلاب بزرگ»، اقدام «شاهِ غیر مسئول» را در برگزاری همه پرسی محکوم کرد و آن را برخلاف قانون اساسی، فریبکارانه، به توصیه آمریکا و پدیده ای نوظهور شمرد. اعلامیه های جبهه ملی و نهضت آزادی در اعتراض به برگزاری رفراندوم، موجب واکنش دولت و بازداشت اعضای شورای مرکزی این دو حزب شد.

روحانیان در واکنش به این طرح، ابتدا در جلسه ای مشورتی، با دعوت از نماینده دولت (سلیمان بهبودی)، هدف پهلوی از این اقدام را جویا شدند. پس از آن روح الله کمالوند، به نمایندگی از سوی علما به دربار رفت و با شخص محمدرضا پهلوی دیدار کرد؛ اما شاه با وجود مخالفت جدی علما بر اجرای این اصلاحات تأکید کرد و از علما خواست همراهی کنند. بی نتیجه ماندن مذاکرات، سرانجام علما را نیز به صدور اعلامیه و تحریم همه پرسی واداشت. امام خمینی در پایان دی 1341 در سخنانی، اجرای برنامه اصلاحی محمدرضا پهلوی –که دام فریبنده استعمار خواند- را با ادامه حیات سلطنت وی مربوط دانست و نسبت به آن هشدار داد. ایشان تأکید کرد این برنامه با غائله انجمن های ایالتی و ولایتی متفاوت است و نباید به سادگی انتظار داشت که دولت از این طرح عقب بنشیند؛ زیرا تاوان این عقب نشینی، نابودی سلطنت خواهد بود (صحیفه، 1 / 133 ـ 134). اعتراض ها به غیرقانونی بودن رفراندوم، موجب شد پهلوی به جای رفراندوم، عبارت «تصویب ملی» را به کار برد. امام خمینی در 2بهمن اعلامیه ای صادر کرد و با اشاره به این تغییر لفظ، رفراندوم یا تصویب ملی را در برابر اسلام بی ارزش خواند و از سوی دیگر شرط درستی رفراندوم را درک درست ملت از آن و در محیطی بدون ارعاب و تهدید دانست.

ایشان دلیل مخالفت خود با برگزاری این همه پرسی را افزون بر موارد بالا، پیش بینی نشدن رفراندوم در قانون اساسی و بی سابقه بودن آن، نامشخص بودن صلاحیت برگزارکننده همه پرسی و نبود فرصت و شرایط برای بحث و تبادل نظر ملت درباره یک یک مواد قانون مورد نظر دانست و به این ترتیب همه پرسی اجباری را در ایران غیرعملی و مقدمه ای برای از میان بردن مواد مربوط به مذهب و نیز راهی برای لوث شدن تخلفات قانونی قابل تعقیب ارزیابی کرد (همان، 1 / 135 ـ 137). انتشار اعلامیه امام خمینی و سایر علما مانند سیداحمد خوانساری، از مراجع تقلید وقت و سیدمحمد بهبهانی، از علمای سرشناس تهران، اعتراضات گسترده مردم و تحریم همه پرسی را در پی داشت که با سرکوب و واکنش خشن رژیم در تهران و قم همراه بود. محمدرضا پهلوی در 4 بهمن 1341، در سفر به قم که با هدف تقسیم اسناد مالکیت زارعان به نمایندگان آنان انجام شد، اقدامات اصلاحی خود را عین عدالت اجتماعی خواند و پیشرفت کشور را موجب شگفتی دنیا دانست. او همچنین مخالفان مذهبی و ملیون را مرتجعان سیاه و افراد بدنیت و بدون درک خواند. با وجود همه مخالفت ها همه پرسی انقلاب سفید در 6 بهمن 1341 برگزار و با نتیجه 6 میلیون رأی موافق در برابر چندهزار رأی مخالف، تصویب شد.

پس از برگزاری همه پرسی و به ویژه تصویب لایحه دولت درباره شرکت زنان در انتخابات (بند 5 لوایح)، امام خمینی و 8 نفر از علمای دیگر در اعلامیه ای که به اعلامیه «نُه امضایی» معروف شد، با تشریح سیاست های پهلوی و با استناد به متن قانون اساسی، تصویبنامه مذکور را از نظر شرع، بی اعتبار و از نظر قانون اساسی، لغو دانستند (همان، 1 / 145 ـ 150). ایشان علاوه بر مخالفت با شکل برگزاری همه پرسی، محتوای طرح را نیز مغایر با احکام شریعت اسلامی، توصیه شده از جانب آمریکا و اسرائیل و تأمین کننده منافع آنان، موجب نابودی منافع ملی ایران و خدشه بر استقلال آن می دانست (همان، 1 / 153 ـ 154؛ 2 / 483 ـ 484 و 3 / 71 ـ 74). ایشان همه پرسی را امر شخصی محمدرضا پهلوی خواند که برگزاری آن با هزینه بیت المال، بدون مجوز و قابل سؤال است (1 / 177 ـ 179). امام خمینی در سخنان بعدی خود نیز همه پرسی انقلاب سفید را «رفراندوم رسوا و مفتضح شاه» (1 / 214 و 244)، «غیر قانونی»، «قلابی» و «سند عقب افتادگی ملت» (2 / 125) خواند و بر دروغ بودن ادعای رژیم در شرکت اکثر مردم ایران در این همه پرسی تأکید کرد (1 / 215 و 244). ایشان انقلاب سفید پهلوی را«انقلاب سیاه»، «انقلاب سرخ» و «انقلاب آمریکایی شاه» نامید (4 / 274 و 300). لوایح انقلاب سفید البته در میان روحانیون موافقانی نیز داشت؛ مانند میرزامحمدباقر کمره ای، محمد مردوخ کردستانی و افراد دیگر که از انقلاب سفید شاه حمایت کردند و آن را مطابق با اسلام دانستند.

اجرای اصول انقلاب سفید با حمایت آمریکا و با وجود اختیارات تامی که به شخص شاه می داد، بیش از آن که برای مردم رفاه اجتماعی بیاورد، به انتقال مراکز سنتی قدرت به شخص شاه و رژیم پهلوی و تشدید استبداد کمک کرد. ده سال آخر حکومت پهلوی، اگرچه درآمد ملی کشور روند صعودی داشت، نابرابری اجتماعی نیز افزایش یافت. فساد هم گام با استبداد پیش رفت و به زودی از آن پیشی گرفت. از آنجاکه کلیدی ترین اصول انقلاب سفید، اصلاحات ارضی یا مربوط به آن بود، مهم ترین نتایج انقلاب سفید هم ناشی از همین اصول بود. حذف مالکان بزرگ، تقسیم و پاره پاره شدن زمین های کشاورزی، کاهش نقش کشاورزی در اقتصاد ملی، مهاجرت بی رویه از روستا به شهر، شکاف بزرگ میان سطح درآمد شهری و روستایی و مانند آن مشکلات بزرگ اجتماعی و فرهنگی را موجب شد و موجی از نارضایتی را ایجاد کرد که به نهضت 15 خرداد 1342 و انقلاب اسلامی ایران ختم شد. انقلاب سفید از نظر امام خمینی نمایشی مبتذل بود که هدفی جز غارت منابع ایران و پیشگیری از انقلاب داخلی علیه رژیم پهلوی (5 / 238) و پیامدی جز گرسنگی و فقر بیشتر مردم، نقض قوانین شرع و کشور، کشتار مردم و چپاول ذخایر مملکت نداشت (همان، 2 / 325، 449 ـ 450، 483 ـ 484).